چکیده:
هدف از اجرای این پژوهش، مقایسه رویکردهای مطالعه، هدفهای پیشرفت و صفات شخصیت پذیرفتهشدگان و پذیرفتهنشدگان در آزمون کارشناسی ارشد بود. نمونهپژوهش، 260 نفر از دانشجویان دانشگاه رازی شامل 130 دانشجوی پذیرفته شده و 130 دانشجوی پذیرفته نشده در آزمون ارشد بود. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه تجدیدنظر شده دوعاملی فرایند مطالعه (بیگز، کمبر و لانگ، 2001)، پرسشنامه هدفهای پیشرفت (الیوت و مکگرگور، 2001) و سیاهه پنج عامل بزرگ شخصیت (جان، دوناهو و کنتل، 1991). روشتحلیلدادهها تحلیل واریانس چندمتغیری و تحلیل تشخیص بود. بر اساس یافتهها در رویکردهای مطالعه، هدفهای پیشرفت و صفات شخصیت، تفاوتهای مهمی بین پذیرفتهشدگان و پذیرفتهنشدگان وجود دارد. نتایج تحلیل تشخیص نیز نشان داد که میتوان با ضریب اطمینان 3/77 پذیرفتهشدگان و پذیرفتهنشدگان در آزمون ارشد را بر اساس این سه متغیر پیشبینی کرد. بر اساس نتایج پژوهش میتوان گفت دانشجویانی که کمتر از رویکرد سطحی مطالعه استفاده کرده و هدفهای پیشرفتشان مهارتی- اجتنابی، عملکردی- اجتنابی، و عملکردی- گرایشی نبوده و صفات شخصیتی وظیفهشناسی و گشودگی نسبت به تجربه در آنان بالا و صفت روانرنجورخویی در آنها پایین باشد بیشتر احتمال دارد که در آزمون کارشناسی ارشد موفق شوند.
The purpose of this study was to compare approaches, achievement goals and personality traits between accepted and not accepted students in master test. The sample consisted of 260 Razi University students that included 130 accepted and 130 not accepted students in Master test. Revised Study Process Questionnaire (Biggs, Kember, & Leung, 2001), Achievement Goals questionnaire (Elliot & McGregor, 2001) and Big Five Inventory (John, Donahue & Kentle, 1991). Data analysis methods were multivariate analysis of variance and discriminant analysis. The results showed there are significant differences between study approaches, achievementgoals and personality traits of accepted and not accepted students. As well as discriminant analysis showed that according to these three variables, the accepted and not accepted students of master test can be predicted with a confidence coefficient of 77.37. According to present study results, it can be stated that students who do not use surface study approach and do not have mastery-avoidance, performance-avoidance and performance-approach achievement goals, and have high conscientiousness and openness to experience and low neuroticism are more likely to succeed in master test.
خلاصه ماشینی:
بر اساس نتايج پژوهش ميتوان گفت دانشجوياني که کمتر از رويکرد سطحي مطالعه استفاده کرده و هدف هاي پيشرفتشان مهارتي- اجتنابي، عملکردي- اجتنابي، و عملکردي- گرايشي نبوده و صفات شخصيتي وظيفه شناسي و گشودگي نسبت به تجربه در آنان بالا و صفت روان رنجورخويي در آنها پايين باشد بيشتر احتمال دارد که در آزمون کارشناسي ارشد موفق شوند.
Dolmans, Loyens, Marcq & Gijbels 3.
در زمينه صفات وظيفه شناسي و گشودگي نسبت به تجربه يافته هاي دايزت (٢٠٠٣)؛ پانگ ٨ (٢٠٠٩)؛ دفرويت و مرويلد٩ (١٩٩٦)؛ و کوروتکو و هاناه ١٠(٢٠٠٤) نشان داد که رابطه مثبت و معنيداري بين اين صفات با موفقيت و پيشرفت تحصيلي وجود دارد.
Rothstein, Paunonen, Rush & King 8.
Duff, Boyle, Dunleavy & Fergusen 12.
يافته ها به منظور بررسي اينکه «آيا بين دو گروه پذيرفته شدگان و پذيرفته نشدگان در آزمون کارشناسي ارشد تفاوت معنيداري در زمينه رويکردهاي مطالعه ، هدف هاي پيشرفت و صفات شخصيت وجود دارد يا خير؟» از آزمون تحليل واريانس چندمتغيري (MANOVA) استفاده شد.
جدول (٧) لامداي ويلکز (رجوع شود به تصویر صفحه) جدول (٨) نتايج رتبه بندي (تحليل تشخيص ) (رجوع شود به تصویر صفحه) درمجموع ٧٧/٣ درصد از افراد به طورصحيح رتبه بندي شده اند تحليل تشخيص انجام شد با پذيرفته شدگان و پذيرفته نشدگان در آزمون کارشناسي ارشد به عنوان متغير وابسته و خرده مقياس هاي رويکرد سطحي مطالعه ، هدف هاي پيشرفت مهارتي – اجتنابي، عملکردي – اجتنابي، عملکردي – گرايشي و صفات شخصيتي وظيفه شناسي، روان رنجورخويي و گشودگي نسبت به تجربه (با توجه به معنيدار بودن آنها) به عنوان متغيرهاي پيش بين .