چکیده:
هدف این مقاله، ارایه تبیینی از رویکرد معنوی به تربیت دینی برای دوره دوم کودکی است. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سؤال است که برای تربیت دینی در دوره دوم کودکی (سنین 6 تا 11 سال)، رویکرد مناسبی که براساس مبانی اسلام، بتواند عوامل اساسی دینداری را در این دورۀ تمهیدی، نهادینه کند، به چه اهداف و اصولی تکیه دارد؟ رویکرد پیشنهادی پژوهش حاضر، رویکرد معنوی به تربیت دینی است که مبتنی بر آرای علامه طباطبایی در مبانی معرفتشناختی است. روش پژوهش، توصیفی−استنتاجی است. الگوی پیشنهادی برای بسترسازی تربیت دینی در کودکی دوره دوم در این پژوهش، به رویکرد معنوی به تربیت دینی یا تربیت دینی معنوی برمیگردد. یافتههای مقاله، استنتاج اهداف و اصول از برخی مبانی معرفتشناختی علامه طباطبایی است که در آرای علامه نقش کلیدی دارد. اصول استنتاجی از مبانی معرفتشناختی، بر مفاهیمی چون: الف) توجه و اهتمام به تربیت قوای حسی و خیالی کودک، ب) نمادپردازی مفاهیم دینی در قالبهای جذاب و متنوع هنری، ج) توجه دادن کودک به معرفتهای انفسی و حضوری، د) توجه به خودکنترلی کودک برای بسترسازی فرقان استوار است.
The purpose of this article is to provide an explanation of the spiritual approach to religious education for the second period of childhood. This research seeks to answer the question that for the religious education of second period of childhood (ages 6 to 11 years), an appropriate approach that based on the principles of Islam, can institutionalize the basic factors of religiousness in this preparatory period; What goals and principles does it rely on? The proposed approach of the present study is a spiritual approach to religious education which is based on the views of Allameh Tabatabai in Epistemological foundations. The research method is descriptive-inferential. The proposed model for laying the groundwork for religious education in second period of childhood in this study, refers to the spiritual approach to religious education or spiritual-religious education. Findings of the article are Inference of goals and principles from some Epistemological foundations of Allameh, which plays a key role in Allameh's views. Principles of inference from Epistemological foundations, appropriate to the second period of childhood, is based on concepts such as : A) Attention and diligence in educational the sensory and imaginary powers of the child, B) Symbolism of religious concepts in attractive and diverse forms of art, C) Direct child's attention to Inner knowledge, D) Pay attention to the child's self- control to bedding Forqan.
خلاصه ماشینی:
مسئله اين است که آيا نمي توان با تغيير رويکرد و جهت دهي آموزش و تربيت کودکان به سمت تربيت معنوي، از اين فرصت ناب ، براي تقويت پايه هـاي شخصـيتي و اسـتحکام ابعـاد شـناختي ، عـاطفي ، ارتباط بين فردي و اجتماعي ، درک رو به رشد فضايل اخلاقي ، خاصه تربيت ديني آنان بهره جسـت ؟ و همچنين با تربيت قابليت هاي ذاتي معنوي (عقل ، قلـب ، فطـرت ، نفـس ) و توجـه بـه رشـد و تربيـت معنوي، مقدمات شکل گيري باورها و اعتقادات ديني آنان را براي سنين بالاتر فراهم آورد؟ ازاين رو، چنانچه کودکي را به عنوان دوره تمهيدي براي تربيت بدانيم (سجاديه و باقري، ۱۳۹۴، ص ۳۴)، در اين دوره هنوز ظرفيت هاي شناختي لازم جهت انديشه ورزي و تعمق در مفـاهيم دينـي فراهم نشده -زيرا به استناد شواهد تجربي متواتر، توان تفکر انتزاعـي در کودکـان وجـود نـدارد- و بنابراين اين دوره را بايد چون پلي در نظر گرفت که قـرار اسـت کـودک را بـه سـطحي از توانمنـدي انديشيدن در مورد آموزه هاي ديني برساند (همان ، ص ۳۴).
در اين پژوهش ، تبيين ١ رويکرد معنوي به تربيت ديني ، براسـاس ديـدگاه اسـلامي بـا تأکيـد بـر آراي علامه طباطبايي ، منتج به ارائه الگويي تربيتي متناسب با دوره دوم کودکي (تربيت دينـي معنـوي) خواهـد شد تـا فعاليـت هـاي مربيـان کـودک را بـا پـرورش اسـتعدادهاي روحـي و معنـوي در راسـتاي تربيـت ديني (تدين ) ساماندهي نموده و کودک را در معناسازي و معنايابي براي زنـدگي اصـيل و هدفمنـد و درک روابط چهارگانه اش (با خود، خدا، ديگران ، طبيعت ) براي فهم و تجربۀ معنويت ديني در دوره هـاي سـني بعد مساعدت نمايد.