چکیده:
بیژن جلالی از نخستین شاعرانی است که به شعر منثور با زبانی ساده روی آورد. این امر، نه تنها از مسیر تحولات شعر نو در ایران بهویژه از طریق نیما یوشیج، بلکه به واسطۀ حضور او در فرانسه و تأثیر از ادبیات اروپا شکل گرفت. جلالی از همان آغاز بیانی ساده در اشعارش داشت که از ابتدا تا انتهای شاعریاش با روندی تقریباً ثابت همراه بود. نکتهای که در معرفی و بررسی اشعار بیژن جلالی و در سایۀ سادهنویسی او مغفول مانده، عاشقانههای اوست. جلالی از نخستین آثار و در لابهلای اشعارش، ابیاتی عاشقانه نوشت و این روند را تا انتهای دوران شاعری ادامه داد. در این نوشتار به روش تحلیلی-توصیفی به سروده های عاشقانۀ وی پرداخته ایم تا ساده نویسی او را توضیح دهیم. نتیجه اینکه سادگی تعبیر و بیان، تصویربرداری از روزمرگیهای زندگی، مستقیمگویی، به کاربردن مضامینِ به ظاهر سطحی و بیاهمیت، آغازهای تأثیرگذار، جذاب و ضربهزننده و همچنین پایانبندی مناسب و غافلگیرکننده در عاشقانههای جلالی، از مواردی است که منجر به سادهنویسی شده است. با این که بسیاری از اشعار وی فاقد آرایهها و شگردهای زبانی لازم برای منجر شدن به معنی معهود شعر است، به نظر میرسد همین تفاوت و تمایز درونیشدۀ شاعر که حاصل پیوند بیتکلف او با جهان هستی است، منجر به این زبان ساده، خاص و منحصربهفرد شده است؛ به گونه ای که میتوان امضا و اثر انگشت شاعر را در اشعارش دید.
Bijan Jalali was one of the first poets to turn to prose poetry in simple language from the beginning, and his choice was not due to the development of modern poetry in Iran, especially Nima, but due to his presence in France and the influence of European literature. Jalali’s poetry neither is half-hearted nor has the characteristics of white poetry, and in a sense it can be considered as a mediator between poetry and prose or white poetry or prose poetry. The kind of glorious expression in simplification and shorthand is a reflection of his life that has been internalized in the poet, so it is not acquired or artificial. After the forties and fifties, and the decline of symbolic and ideological expression, new poets, especially the new generation, have turned to glorious poetry. The point that has been neglected in introduction and review of Bijan Jalali's poems in the shadow of his simplification is his romances. At a glance, it seems that the poet has a tendency towards nature and mysticism, and the mentality of single life but his love poems have been ignored. The love we are talking about here is different from the love of nature and God and animals. Specifically, we are talking about earthly love and women, which has been addressed directly and indirectly in various collections. After studying Jalali's poems, the frequency of romances in different periods of his life is so great that makes it possible to publish a book solely on a selection of his romance poems.
خلاصه ماشینی:
در این مقالات در خصوص شروع شاعری جلالی، تأثیر ادبیات فرانسه بر او و گرایش وی به شعر بیوزن خاص خودش (بخش اول)، ویژگی شعر جلالی از جمله گرایش به زبان ساده، سطربندی نادرست و نزدیکی برخی اشعارش به جملات قصار (بخش دوم) و محتوای اشعار جلالی از قبیل دلواپسی و مهمل بودن جهان، همچنین عدم گرایش به مسایل اجتماعی در اشعارش و نیز به جایگاه شعر او پرداخته شده است.
«در واقع، جریانی که در سالهای اخیر با عنوان سادهنویسی نامگذاری شده است، اگر هم قرار باشد عنوانی از این منظر داشته باشد میبایست سادهنویسی در بعد صوری زبان نامیده شود» (عبدالملکیان، 1392: 9) با مطالعۀ اشعار این جریان ویژگیهای شعر سادهنویسی را میتوان اینگونه برشمرد: توجه توأمان به زبان و محتوا، گرایش به واقعگرایی، تصاویر روزمره، پرهیز از مضمونگرایی سمبولیستی، توجه به زندگی و اصالت آن، بهرهگیری از سوژههای به ظاهر بیاهمیت، پرهیز از زبان فاخر ادبی کلاسیک، اجازۀ ورود تمام واژهها به شعر بنا به استفادۀ بهجا از کلمه، تعدیل افراطگراییهای زبانی و مضمونی دهۀ هفتاد و سادگی در زبان.
اگر چه در بررسی اشعار بیژن جلالی، بسیاری از آنها را فاقد آرایهها و شگردهای زبانی لازم برای منجر شدن به شعر مییابیم و این گونه به نظر میرسد که او از آغاز تا پایان دورۀ شاعری، تنها یک خط را در پیش گرفته، اما همین تفاوت و تمایز درونیشدۀ شاعر که حاصل پیوند او با جهان هستی است، منجر به آفرینش زبانی ساده، خاص و منحصربهفرد شده است به گونهای که امضا و اثر انگشت شاعر در اشعارش مشاهده میشود.