چکیده:
در این پژوهش، بررسی حضور و نقش زنان در رمانهای «مادر» اثر ماکسی مگورکی
و «اشک سبلان» نوشتة ابراهیم دارابی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتهاست و شباهت و
تفاوت دید گاههای نویسندگان در توصیف شخصیت زن نشان داده شدهاست. روش تحقیق
در این پژوهش کتابخانهای- اسنادی است. دستاورد این پژوهش نشانمیدهد که گورکی و
دارابی بر نقش زن در خانه تا کید میکنند؛ همچنین گورکی سیمای زن را در دو بعد «مادر
در خانه» و «زن انقلابی و مبارز» نشانمیدهد. عشق شدید مادرانه در هر دو اثر دیدهمیشود.
این عشق در رمان «مادر» به یک احساس عظیم نسبت به همه مبارزان تبدیل میشود. در رمان
«اشک سبلان» ملاحظه می کنیم که زنان به صورت غریزی به پسران خود کمک میکنند، اما
در رمان «مادر» نیلوونا،قهرمان اثر در آغاز فقط از روی عشق، لکن در ادامه با درک بی-
عدالتی اجتماعی و برای آزادی خلق به پسرش کمک می کند.
خلاصه ماشینی:
«اشک سبلان » هم عنوان داستاني است که دارابي براي روايت دلاوريهاي زنان و مردان سرزمين آذربايجان از آن بهره برده است ؛ دلاورمردان و شيرزناني که سرنوشت آن ها در يک شرايط خاص تاريخي رقم خورده است ؛ شايد هم وجه تسميۀ آن اشاره به مـرد اول حکومـت ملي دموکراتيک آذربايجان است که در قامت و اسـتواري سـبلان ، ولـي بـا چشـمان گريـان تصوير شده است ؛ ميتوان اين طور نيز تعبير کرد که نويسنده به تأسي از دلاوريهاي فرزندان صديق و مبارز مردم که قرباني فتنه ها شده اند، اين عنوان را برگزيده است تا در سراسـر رمـان تصويرگر مقاومت هـاي مـردم سـرزمين خـويش در برابـر نامردمـان باشـد و عشـق بـه مـردم ، وفاداري به آرمان هاي بشري را با عدالت جويي و آزاديخواهي يک ملت در هم آميزد.
ماجراهـاي کودکي خود را با رفقايش براي پسرش نقل کرد و مدتي مديد از هر دري سخن گفت ؛ ولـي مانند ديگران چيزي به جز شکوه و شکايت نميدانست ؛ هيچ کس براي او توضيح نميداد که چرا زندگي اين همه دردناک و مشکل است و اکنون پسرش در آنجا نشسـته بـود و همـۀ آن چيزهايي که چشمان او، چهرة او و زبـان او بـه صـورت کلمـات بيـان مـيکردنـد، بـه دلـش مينشست و براي پسري که به اين خوبي به زندگي مادرش وارد شده بود و از رنج هاي خـود او با او سخن ميگفت و به حالش دل ميسوزاند، سرشار از غرور و تفاخر مـيشـد.