چکیده:
از مسائل مهم در حوزۀ عرفان، تفکر در باب خدا و شناخت اسما و صفات او میباشد.
برای شناخت اسما و صفات خداوند در دیوان حافظ, باید دیدگاههای او در مورد
موضوعاتی چون: آیا انسان میتواند به شناخت صحیحی از خدا نایل شود یا خیر؟ اگر نمی-
تواند چرا؟ و اگر میتواند چگونه است؟ پیشینه این گونه سلسله مباحث، به آغاز خلقت انسان
برمی گرددء که آدمیان از همان روزهای نخستین که پا به عرصه هستی گذاشتهاند و با تمام
وجود به خالق خود و جهان اعتراف و ادذعان کردهاند، مطرح بوده است و همواره ذهن را به
خود مشغول داشته است. از آنجایی که حافظ نقش مهمی را در ادبیّات کشور ایفا میکند و
آوازة جهانی داردء پژوهشهای زبادی دربارۀ اشعار وی انجام شدهاست. بنابراین ما سعی
خواهیم کرد، به نمونههایی از اشعار وی که به بحث اسما و صفات خداوند مربوط میشود،
بپردازیم و برای یل به این مقصود، باید دیدگاههای حافظ پیرامون مسائل فوق را با در نظر
گرفتن مجموعة اشعار وی مورد پژوهش قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
در بين اين همه شاعر، حـافظ تنهـا شـاعري اسـت کـه ، خواص و عوام بيش از هر شاعر ديگري به خواندن اشعارش رغبت نشان ميدهند و هرکس به فراخور حال خويش چند غزل از او را حفظ دارد و چون قدسيان شعر او را ازبر ميکنند: صـبحدم از عـرش مـيآمـد خروشـي عقـل قدسيان گويي که شعر حافظ ازبر ميکننـد گفت : (حافظ ، ١٣٨٨، غزل ١٩٩، بيت ٨ :٥٥٣ ) به نظر ميرسد که اشعار و غزلّيات حافظ ، نشئت يافته از معرفت اسـت و معرفـت واقعـي نزد لسان الغيب ، معرفت الهي و شناخت خدا و اسما و صفات اوست (اميني، ١٣٨٠: ٤١).
فقـط انسان بايد در راستاي تهذيب نفس بکوشد، تا خود را پذيراي حق کند و قـدرت فهـم عـوالم معنوي را بيابد؛ زيرا اگر اين گونه نباشد، چشم بصيرتي نيز وجود ندارد، کـه حقـايق را درک کند؛ لذا حافظ با صراحتي کم نظير بيان کرده است : جمــال يــار نــدارد نقــاب و پــرده ، ولــي غبـــار ره بنشـــان ، تـــا نظـــر تـــوانيکـــرد (حافظ ، ١٣٨٨، غزل ١٤٣، بيت ٧) جمال يار همان تجّلي حق در دل سالک است و حافظ ميگويـد: ايـن تجّلـي در پـرده اي پنهان نيست ، تا پرده از روي آن برگيرند.
انسـان موجـودي است که از روز ازل خميرمايۀ وجودي او با فطرت توحيدي عجين شده اسـت ؛ ايـن کـه روح آدمي نياز به خدا دارد، در همه جاي ديوان حافظ مورد نظر قرار گرفته است (همان : ١١٧) چنان که ميگويد: جان بـيجمـال جانـان ميـل جهـان نـدارد هر کس که اين نـدارد حقـا کـه آن نـدارد (حافظ ،١٣٨٨،غزل ١٢٦،بيت ١) ذوالجلال ، يکي از صفات خداست ؛ يعني صاحب شوکت و بزرگـي.