چکیده:
جرایم علیه بشریت نقضهای فاحش حقوق بین الملل کیفری و صورتهای فوق العاده خشونت جمعی هستند که جرم شناسان به دلایل مختلف، مدتها به آنها توجه نداشتهاند؛ اما ازآنجاکه تعقیب، محاکمه و مجازات مرتکبین این گونه جرایم، تاکنون از ارتکاب مجدد آنها مانع نشده است، بررسی جرم شناختی این جرایم درجهت شناخت علل و عوامل ارتکاب آنها میتواند کمک موثری برای عدالت کیفری در مقابله آگاهانه با آنها و نیز دستیابی به یک سیاست جنایی موثر در پیشگیری از این گونه جرایم باشد. بر همین اساس در این مقاله عوامل داخلی موثر بر ارتکاب این جرایم موردبررسی قرار گرفتهاند. از عوامل داخلی، بررسی نقش دولت حاکم، ساختارهای فرهنگی، شرایط سخت زندگی و نقش رسانه ملی در پدیدآیی این جرایم است که به آنها پرداخته شده است.
The crimes committed against humanity are amongst the clear violations of criminal international law and extra ordinary forms of collective violence which were not in the focus of criminologists for a long time, since the prosecution, trail and punishment of those committing these crimes did not prevented them from perpetrating crimes, studying the criminological nature of these crimes to knowing reasons and factors of committing these crimes could be a good help for international criminal justice to fight against them knowingly and to achieve an effective international criminal policy to prevent them. The present article tries to study the internal factors leading to these crimes, among which the role of the government, cultural structure, life difficult conditions, the role of national media resulting in these crimes can be mentioned.
خلاصه ماشینی:
٢. ماده ٧ اساسنامه ديوان بين المللي کيفري مقرر مي نمايد: «منظور از جرايم عليه بشريت در اين اساسنامه هر يک از اعمال مشروحه ذيل است ، هنگامي که در چهارچوب يک تهاجم گسترده يا سازمان يافته بر ضد هر جمعيت نظامي و با علم به آن تهاجم ارتکاب مي گردد: الف ) قتل عمد؛ ب) نابودسازي ؛ ج) برده گيري ؛ د) اخراج يا انتقال اجباري جمعيت ؛ ه) حبس کردن يا ايجاد محروميت شديد ديگر از آزادي جسماني که برخلاف قواعد اساسي حقوق بين الملل ايجاد شود؛ ز) تجاوز جنسي ، برده گيري جنسي ، فاحشگي اجباري ، حاملگي اجباري ، عقيم سازي اجباري ، يا هر شکل ديگري از خشونت جنسي هم سنگ با اين موارد؛ ح) آزار مداوم هر گروه يا مجموعه مشخصي به علل سياسي ، نژادي ، ملي ، قومي ، فرهنگي ، مذهبي و جنسي به معناي مذکور در بند ٣ يا بر اساس ساير معيارهايي که بالاتفاق در حقوق بين الملل غيرمجاز شناخته شده اند، در ارتباط با هر عملي که در اين بند به آن اشاره شده يا هر جرمي که رسيدگي به آن در صلاحيت ديوان است ؛ ط) ناپديد کردن اجباري اشخاص ؛ ي) جرم تبعيض نژادي ؛ ک) اعمال غيرانساني مشابه ديگري که عامدا به قصد ايجاد رنج عظيم يا صدمه شديد به جسم يا تماميت جسمي يا روحي صورت پذيرد.
اما موضوعي که در اين قسمت مي خواهيم به آن بپردازيم ، اين است که باتوجه به اينکه بيشتر جرايم عليه بشريت و نسل زدايي ها توسط دولت هايي با حکومت هاي غالبا استبدادي که در رأس آنها يک رهبر خودکامه و ديکتاتور قرار داشته ، ارتکاب يافته اند آيا شکل غيردموکراتيک حکومت مي تواند يکي از عوامل مؤثر يا پيش شرط هاي ارتکاب اين جرايم تلقي شود.