چکیده:
هر متنی با اغراض خاصی نوشته میشود و آگاهانه گفتمان، قدرت و سلطه خود را در بین خوانندگان و مخاطبان، رقیبان و مخالفان گسترش میدهد. متون داستانی نیز این گونهاند. از زمره این متون عالمآرای شاه اسماعیل است که روایت حماسی ویژهای از نحوه به قدرت رسیدن شاه اسماعیل، روند پیوسته و سریع پیشرفت او و تبدیل شدنش به نمادی از قدرت و شجاعت است. یکی از ابزارهای پدیدآور چنین روایتی، نامههایی است که در فحوای مطالب این کتاب مندرجاند و با بررسی دقیق آنها میتوان به اغراض خاص و نحوه تفکر مؤلف پی برد. در این بررسی با الهامگیری از مدل تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف (در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین) و با توجه به بلاغت فارسی، مدلی با رویکرد بومی طراحی شده است؛ متن در سطح زبانی و بلاغی توصیف شده و با قیاس بین عالمآرا و دیگر منابع این دوره، میزان تأثیر و تأثّر هدفمند آنها بررسی و سپس به تبیین اغراض مؤلف و نزاعهای گفتمانی پرداخته شده است. در این نامهها روند کسب و حفظ قدرت و منازعات میان صفویان با مدعیان داخلی سلطنت، تیموریان، ازبکان، گورکانیان و عثمانی بازنمایی شده است. از نتایج این پژوهش اثباتِ همبستگیِ منفیِ بزرگنمایی و اغراق در نشان دادن شایستگیهای فرمانروایی در شاه اسماعیل و در مقابل کمرنگسازی همین ویژگیها در مخالفان و رقیبان وی است. روند صعودی قدرتگیری شاه اسماعیل، پس از شکست چالدران متوقف میشود و متن عالمآرا بیشتر به روایت ضعف رقیبان میپردازد. نامههای شخص شاه اسماعیل پس از این واقعه ـ برای القای گفتمان صفوی ـ به نحو چشمگیری کاهش یافته است.
The texts are written for particular purposes and consciously spread their discourse, power, and mastery among audiences, competitors, and opponents. The same is true for fictional texts. AlamAra shah Isma'il is a special epic narrative of how he comes to power, his progress, and the continuous and fast process of his changing into a symbol of power and courage. One of the tools creating such a narrative is the letters in this book whose careful examination declares the author’s specific purposes and his point of view. In this study, inspired by Fairclough’s critical discourse analysis model (in three levels of description, interpretation, and explanation) and according to Persian rhetoric, a model with a native approach has been designed, the text is described at a linguistic and rhetorical level and by its comparing with other sources of the period, their purposeful impacts has been investigated and then the author’s purposes and discursive conflict has been explained. In these letters, the process of gaining power and conflicts between the Safavids and the internal claimants of the monarchy, Timurids, Uzbeks, Mughal Empire, and Ottomans are represented. This examination demonstrates the negative correlation between magnification and exaggeration in the merits of rule in Shah Isma'il and in contrast, the lack of these characteristicsin his opponents. The increasing power of shah Isma'il, after the defeat of Chaldiran, stops and the text further tells the story of his competitors’ weakness. The correspondence of the Shah Ismail to induce the Safavid discourse, after this incident, has significantly declined
خلاصه ماشینی:
مشابهت هايي ميان برخي وقايع و انشاي احسن التواريخ و عالم آراي شاه اسماعيل ديده ميشود؛ اما احتمالا الگوي اصلي عالم آرا، جهانگشاي خاقان بوده است ؛ (چترايي، ۱۳۸۹: ۶۷ ـ ۷۰) شباهت اين دو متن در روايت هاي آغاز کتاب بيشتر به چشم ميآيد؛ تاجاييکه ميتوان احتمال داد برخي از بخش ها به طور کامل رونويسي شده باشند.
در ميان متون تاريخي ذکرشده ، هيچ نام و نشاني از برخي از نامه هايي که در اين مقاله بررسي َ شده اند، نيافتيم : نامه به کوتوال قلعه گلستان ، رقم شاه اسماعيل به کياشرف ، نامه حسين بيگ لله به ِ بايرک سلطان ، نامه شاه اسماعيل به ملک شاه رستم لر، نامه دوم علاءالدوله ذوالقدر به شاه اسماعيل ، نامه خان محمد استاجلو به محمدخان ذوالقدر، نامه شاهيبيگ خان به قاسم خان ، نامه شاهيبيگ خان به شاهزادگان تيموري، نامه دوم شاهيبيگ خان به شاه اسماعيل ، نامه شاه اسماعيل به آقارستم روزافزون ، عريضه شاه اسماعيل به امام رضا (ع )، پاسخ شفاهي شاهيبيگ خان ، نامه دوم خانان ازبک به شاه اسماعيل ، نامه خان ميرزا به بابرشاه و پاسخ او، عريضه خان ميرزا به اميرنجم ثاني، نامه دوم بابرشاه به شاه اسماعيل ، نامه خان ميرزا به بابرشاه ، پاسخ سلطان بايزيد، نامه خان محمد استاجلو به شاه اسماعيل ، نامه شاه اسماعيل به سلطان بايزيد، نامه سلطان مراد عثماني به شاه اسماعيل و نامه اول سلطان سليم به شاه اسماعيل تنها در عالم آراي شاه اسماعيل آمده اند و حتي اشاره يا نقل به مضموني از آنها صورت نگرفته است .