چکیده:
تاثیر تامین مالی بر تولید، اشتغال و رشد اقتصادی امری آشکار است. نظام تامین مالی اسلامی متشکل از نهادها، ابزارها و بازارهای مالی است. این نظام زیرمجموعه اقتصاد اسلامی و با ابزارهای مالی اسلامی (PLS) ایفای نقش میکند. با الگوی مطلوب اجرای عقود مشارکتی اهداف کارآمدی، عدالت و ثباتبخشی محقق میشود. موسسههای سرمایهگذاری در این طرح با نقش واسطهای وظیفۀ انتقال وجوه را با ابزارهای مالی اسلامی انجام میدهند و تقاضای سرمایهگذاری کارآفرینان را تامین میکنند. الگو با روش توصیفی−تحلیلی و کشف موضوع ارائه میشود. فرضیۀ تحقیق این است که در صورت اجرای واقعی عقود مشارکتی در چارچوب فقه اسلامی، هماهنگی بخش واقعی و مالی اقتصاد برقرار میشود. براساس نتایج پژوهش این الگو ساختار جدیدی از نظام مالی اسلامی است که معیارهای تامین مالی اسلامی را تامین میکند. در آن تسهیلات مربوط به عقود مشارکتی از نظام بانکی جدا و به موسسههای سرمایهگذاری سپرده میشود. نیازهای تسهیلاتی بنگاههای اقتصادی در ایجاد سرمایه و راهاندازی و جریان تولید و سرمایه در گردش طبقهبندی میشود. پاسخگویی به آنها یکی از الزامات الگو است. الگو چارچوبی برای اجرای قانون جدید بانکداری و با توجه به ظرفیتهای قانونی موجود با یک برنامهریزی و زمانبندی معین قابل اجراست.
خلاصه ماشینی:
در نظام سرمایهداری این دو بخش به صورت مجزا و مستقل عمل میکنند و جایگاه بانک و مؤسسههای مالی مستقل و مجزای از بخش واقعی اقتصاد است و اساس فعالیت نهادهای مالی بر وامدهی و وامگیری براساس نرخ بهره میباشد؛ امّا در نظام مالی اسلامی ارتباط بخش حقیقی با بخش مالی اقتصاد وثیق است؛ مسائلی مانند ممنوعیت معامله چیزهایی که قدرت بر تسلیم یا تسلم آنها وجود ندارد، ممنوعیت کمفروشی، غش، تدلیس، نجش و اختیار فسخ در موارد غبن، بطلان معاملات سفهی همگی دال بر آن میباشد.
در این تحقیق با اشاره به پیشینه، بررسی تطبیقی مبانی نظام مالی اقتصاد متعارف و اسلامی، آسیبشناسی عدم اجرای عقود مشارکتی در نظام بانکی و مزایای نظام مشارکت اسلامی الگو تبیین میشود.
در جمعبندی میتوان گفت که در این زمینه پژوهشهای فراوانی انجامشده که بهطور عمده به آسیبشناسی و علت عدم اجرای عقود مشارکتی در سیستم بانکی، ابزارهای تأمین مالی و بررسی فقهی آنها، مشکلات نظری و عملی بانکداری اسلامی، تفاوت بانک سنتی با بانک اسلامی و نقش بانک پرداختهاند و بعضی از آنها نیز الگو ارائه کردهاند؛ امّا خلأ موجود در پژوهشهای یادشده این است که بهطور خاص به طراحی الگوی عملیاتی و مناسب برای نظام مالی اسلامی بر محور مشارکت نپرداختهاند.
در الگوی پیشنهادی بهطورکلی عقود مشارکتی از نظام بانکی جدا و به مؤسسههای سرمایهگذاری سپرده میشود و این مؤسسهها با شناسایی دقیق همه نیازهای مالی یادشده آنها را بهطور درست و کامل تأمین میکنند.