چکیده:
صمیمیت به عنوان توانایی ارتباط با دیگران با حفظ فردیت تعریف میشود. کیفیت روابط زناشویی منعکسکننده ارزیابی
کلی فرد از رابطه زناشویی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین قدرت پیش بینی صمیمیت زناشویی براساس شرایط
زندگی و کیفیت رابطه زناشویی در مردان با روش توصیفی و همبستگی از نوع پیش بینی انجام شد. به منظور دستیابی به
اهداف پژوهش از میان کلیه خانوادههای شاغل در ادارات شهرستان گلپایگان که در سال 96مشغول به کار بودند. نمونه
آماری 120نفری از مردان به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. برای جمع آوری دادهها از پرسشنامه
صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون» پرسشنامه کیفیت رابطه زناشویی فلیچر و پرسشنامه شرایط خانوادگی پژوهش ساخته
نوربخش استفاده شد که از اعتبار و روایی قابل قبولی برخوردار بودند. دادهها از طریق ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون
مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادند که کیفیت رابطه زناشویی قادر به پیش بینی صمیمیت زناشویی میباشد.
اما سوایط خانوادگی قادر به پیش بینی صمیمیت زناشویی تبست.
خلاصه ماشینی:
پيش بيني صميميت زناشويي بر اساس شرايط خانوادگي و کيفيت رابطه زناشويي در مردان سيد حامد نوربخش ١، مهداد علامه ٢، جواد عظيمي٣،حسين داودي٤،حسن حيدري ٥ ١ کارشناسي ارشد مشاوره خانواده ، واحد خمين ، دانشگاه آزاد اسلامي، خمين ، ايران .
موحدي و همکاران (١٣٩٣) پژوهشي با هدف 61 بررسي رابطه رضايت زناشويي، صميميت و کيفيت روابط زناشويي در متأهلين با گذشت اداره هاي دولتي شهر خرم آباد انجام دادند.
با توجه به مطالب مطرح شده پژوهش حاضر به دنبال پاسخگويي به اين سوال است که آيا کيفيت رابطه زناشويي و شرايط خانوادگي پيش بيني کننده هاي معني داري براي صميميت زناشويي مي باشند؟ ٢- مباني نظري تحقيق به طور کلي ازدواج ، پيوند دو شخصيت است با حفظ نسبي استقلال هر يک از زن و شوهر، براي همکاري متقابل ، نه از بين بردن يک شخصيت به خاطر تکميل خواسته هاي ديگري.
توزيع فراواني تعداد فرزندان ، مدت ازدواج (رجوع شود به تصویر صفحه) نتايج جدول ٣ ميانگين و انحراف معيار متغير وابسته (صميميت زناشويي) و متغير هاي پيش بين (کيفيت رابطه زناشويي و شرايط خانوادگي) را به همراه خرده مقياس هاي آنها ارائه شده است .
در اين پژوهش با بررسي قابل پيش بيني بودن صميميت زناشويي براساس شرايط خانوادگي به اين نتيجه رسيده است که شرايط خانوادگي توانايي پيش بيني صميميت زناشويي را ندارد که اين نتيجه برخلاف مطالعات سيف الديني بنادکوکي(١٣٩٣)، مومي پور(١٣٩٣)، عظيمي (١٣٩٣)، زرنقاش (١٣٨٨)، اسپنسر(٢٠١٥)،دانيل و جولي(٢٠٠٩)،سارا و همکاران (٢٠٠٧)، جنيفر و سوزان (٢٠٠٧) و همسو با مطالعات عباس پور و همکاران (١٣٩٣)، دياريان (١٣٩١)،کره و ديرگا(٢٠١٣) ميباشد.