چکیده:
در این مقاله، به تحلیل ساختار سیاسی و اجتماعی عصر سعدی و اندیشه های مصلحانۀ
سعدی پرداخته شده است. ابتدا به بحث و بررسی سیاست و حکومت بر اساس بوستان
و گلستان پرداخته شده، که با توجه به این آثار، حکومت ها در ایران فردی، مطلقه و
استبدادی بوده است. در آن امور سیاسی و تدابیر حکومتی، توسط یک شخص(پادشاه)
اندیشیده می شد. سعدی با توجه به پایگاه و نقش افراد، به ویژه حاکمان سخن گفته است.
در واقع به مقتضای حال و مقام، بایدها و نبایدها را نشان داده است. سعدی سعی در
ایجاد تعادل در رفتارحاکمان و قدرتمندان دارد و برای تحقق این منظور حتی از نصیحت
پادشاهان نیز ابایی ندارد.
سعدی در بطن زندگی مردم حضور داشته است و نگاه تیزبین و اصلاح گرایان های به
مسائل اجتماعی دارد؛ وی با ذوق سلیم خود، بسیاری از اصول مهم اجتماعی را بیان
داشته است؛ از جمله مسائل آموزشی، تربیتی و جایگاه زنان در نهاد خانواده و جامعه و...؛
همچنین به انواع نهادها از جمله: نهاد سیاسی، اجتماعی و نهاد خانواده، موشکافانه پرداخته
است و اصول و هنجارهای لازم برای هریک را بیان کرده است.
در حقیقت، هدف سعدی اصلاح جامعه نابه سامان خود است.
در این مقاله، به روش توصیفی تحلیلی به صورت اجمالی، به تحرک اجتماعی و ارز ش های
اجتماعی در جامعه عصر سعدی پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
پسرش اتابک ابوبکر (٦٢٣-٦٥٨) بــا ســرداران اگتاي قاآن مصالحه و قبول ايلي کــرد و با لقب قتلغ خان به پادشاهي فارس باقي ماند و چون در عهد هولاگو نيز اين اظهار اطاعت را تجديد نمود و فارس را از خطر ويراني نجات داد و آن جا را به صورت پناهگاهي براي بعضي از فاضلان و مرکز بزرگ علمي و ادبي دوره مغول درآورد و آثار بسيار در فارس بر جاي نهاد» (صفا، 203 ١٣٨٨: ١٦)؛ چنان که سعدي در حق او بيان مي دارد: تو را سد ياجوج کفر از زرست نه رويين چو ديوار اسکندر است (بوستان ، ديباچه : ٣٩).
اما خود سعدي از نصيحت کردن پادشاهان ابايي ندارد و در فرصت هاي مناسب ، پادشاه را به رعايت عدالت و پرهيز از ظلم و ستم و دوري از کينه ورزي فرا مي خواند: نکند جور پيشـــه سـلطـــاني که نيـايـد ز گرگ چوپاني پادشاهي که طرح ظلم افکند پاي ديوار ملک خويش بکند (گلستان ، باب اول : ٦٤).
.. تغيير و دگرگوني شاه در واقع حکم و قضاي آسماني است و باقي مردمان تابعي بي اراده از آن يک فرد هستند» (اميرقاسمي ، ١٣٧٦: ٣) اين نظريه که در اشعار سعدي نيز مشهود است مي تواند دليل ديگري براي پيروي کردن سعدي از قدرت هاي حاکم باشد: به قومي که نيکي پسندد خداي دهد خسروي عادل [و] نيک راي چو خواهدکه ويران کندعالمي کند ملک در پنجه ظالمي سگالند از اونيکمردان حذر که خشم خدايست بيداد گر (بوستان ، باب اول : ٥٩).
سعدي با جهش هاي ناگهاني در پايگاه اجتماعي افراد مخالف است که اين نظر خود را در حکايتي که در آن گدايي به پادشاهي مي رسد، بيان مي دارد (گلستان ، باب دوم : ٩٨).