چکیده:
علیرغم نقش کلیدی نقاش هلندی پیت موندریان در به کمال رساندن نقاشی انتزاعی در نیمه اول قرن بیستم، غیبت تحقیقی جامع حول محور اصول نظری نقاشی نیوپلاستیک بچشم میخورد. در تحقیقات پیشین، پژوهشگران عمدتا به بررسی زندگی هنری موندریان و عواملی همچون تاثیر نظریات هنرمندان و فیلسوفان بر تغییر سبک او از نقاشی طبیعتگرا به نقاشی نیوپلاستیک پرداختهاند. مضاف بر این، تحلیل بصری نقاشیها عمدتا در غیاب نوشتههای تیوریک و بالاخص اصول نقاشی نیوپلاستیک موندریان ارایه شده است. با وجود اهمیت و رابطه نزدیک بین نوشتههای تیوریک-فلسفی و نقاشیهای نیوپلاستیک، بندرت تحلیلی جامع بر شش اصل نیوپلاستیسیزم که این نقاش در سال ۱۹۲۶ تدوین کرد، انجام یافته است. با عنایت به اهمیت محوری قواعد نقاشی نیوپلاستیک، هدف این مقاله بررسی شش اصل نیوپلاستیسیزم با تحلیلی جامع برنوشتههای موندریان بین سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۶ میباشد. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی-بصری و متکی بر منابع کتابخانهای است. در انتهای این مقاله، خواننده به درک جامعی از نظریات هنری موندریان در رابطه با اصول ششگانه نیوپلاستیسیزم میرسد. آگاهی از این قواعد و مفاهیم اساسی کمک شایانی به مخاطبان در خوانش، نقد و درک بصری نقاشیهای نیوپلاستیک در ارتباط با مفاهیم کلیدی همچون عناصر نقاشی، فرم و فضا، هارمونی و ریتم خواهد کرد.
خلاصه ماشینی:
3- چهارچوب نظری در این مقاله با توجه به مفاهیم ارائه شده در اصول ششگانه نقاشی نئوپلاستیک، نگارنده با رویکردی فرمالیستی (Formalism) به بررسی اصول، ملزومات و پیش شرطهای لازم برای نمایش و بیان عناصر نقاشی، تعادل بین فرم و فضا، هارمونی (تعادل) و ریتم در نقاشی نئوپلاستیک پرداخته است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) 7- شش اصل نقاشی شکل آفرینی نو موندریان در مقالات نظری اش (1944-1917) به تناوب در رابطه با مفاهیم و قواعد نقاشی شکل آفرینی نو همچون عناصر سازنده تصویری نقاشی، قانون تضاد دوگانه، ملزومات حصول و ابراز وحدت بین فرم و فضا، هارمونی و ریتم توضیح داده است.
در این خصوص در مقاله ای که در سال 1923 در مجله Mertz به چاپ رسید، او به نقش محوری خطوط مستقیم افقی و عمودی در تعیین (نمایش جنبه عینی و عام) رنگها اشاره کرده و عناصر نقاشی شکل آفرینی نو را بطور شفاف بر شمرده است: "بیان تصویری پلانها بوسیله خطوط مستقیم ]در زاویه قائم نسبت به هم[ تعیین شده و در قالب رنگهای خالص اولیه (زرد، آبی و قرمز) که در تقابل با بدون رنگها (سفید، سیاه و خاکستری) هستند، درک می شوند] …[ نقاشی شکل آفرینی نو خود را توسط کثرت سطوح یا منشورهای چهار گوش رنگی و بدون رنگی بیان می کند" (Mondrian, 1923b: 176).
در این خصوص، موندریان در مقالات بعدی اش مفهوم تعادل بین عناصر نقاشی را با واژه «دوگانگی معادل» بیان کرده است: "وحدت ناب در شکل جدید خود بصورت دوگانگی معادل بیان می شود" ((Mondrian, 1919-1920: 95.