چکیده:
تعامل دو مفهوم دولت و شریعت در دستگاه فکری النعیم موضوعی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است . برداشت النعیم نسبت به مقوله شریعت را میتوان دو وجه تقسیم بندی نمود. در اولین رویکرد النعیم نسبت به مفهوم فوق ، شریعت به معنای فرمول های تاریخی قانون اسلام بوده است که تا زمان و عصر مدرن پا برجا مانده اند. این مفهوم دربرگیرنده تمامی وجوه زندگی و بسیار گسترده تر ازآن چیزی است که عموما به عنوان قانون درنظر گرفته میشود. زمانی که شریعت به عنوان قانون مورد استفاده قرار میگیرد، دیگر به عنوان اراده خداوند مطرح نیست و تبدیل به اراده سیاسی دولت میشود درنتیجه ، استفاده از شریعت به عنوان قانون ، با ماهیت اساسی شریعت در تناقض قرار میگیرد. شریعت ، به عنوان یک سیستم مذهبی، مرتبط با وظایفی است که انسانها درمقابل خداوند دارا هستند وی این برداشت از شریعت را ناقض حقوق بشر و در تعارض با بنیان های دولت قانونمدار میداند. به گفته النعیم با تحول در دولت مدرن و حکمرانی نوین برداشت ثانویه از مفهوم شریعت است که حقوق عمومی جدید نامیده میشود. وی براین باور است که اگر بتوان معادل جدیدی برای حقوق عمومی اسلامی ایجاد نمود، این مسئله میتواند حلال چالش هایی باشد که به واسطه ویرایش های مختلف و تاریخی شریعت به وجود آمده اند. بر خلاف باور عمومی مسلمانان که شریعت را مشتمل بر اراده خداوند میدانند، النعیم بدون ارائه هیچ گونه شواهد تجربی، شریعت را مصنوع انسان ها دانسته است . در این مقاله نگارندگان به روش توصیفی تحلیلی دیدگاه های النعیم را در رابطه با شریعت و تعامل آن با مفهوم دولت مورد بررسی و نقد قرار خواهند داد.
خلاصه ماشینی:
وي براين باور است که اگر بتوان معادل جديدي براي حقوق عمومي اسلامي ايجاد نمود، اين مسئله ميتواند حلال چالش هايي باشد که به واسطه ويرايش هاي مختلف و تاريخي شريعت به وجود آمده اند.
وي مخالفتي با قوانين اسلامي ندارد وبراين 1 Towards Islamic Reformation باور است که اگر بتوان معادل جديدي براي حقوق عمومي اسلامي ايجاد نمود، اين مسئله ميتواند حلال مشکلات وسختي هايي باشد که توسط ويرايش هاي مختلف وتاريخي شريعت به وجود آمده اند.
اين تعريفي است که وي در متون بعدي و متعاقب خود هم مورد 1 Yearbook of Islamic and Middle Eastern law استفاده قرار داده است درحقيقت و به زعم النعيم گمراه کننده است که شريعت را به عنوان قانون اسلامي قلمداد نماييم چرا که اين مفهوم دربرگيرنده تمامي وجوه زندگي و بسيار گسترده تر ازآن چيزي است که عموما به عنوان قانون درنظر گرفته ميشود شريعت ، به عنوان يک سيستم مذهبي، مرتبط با وظايفي است که انسانها درمقابل خداوند دارا هستند.
(النعيم ، ١٩٩٨ و ١٩٩٩، ص ٢٩) حتي اگر بتوان اثبات نمود که برمبناي نظريه النعيم شريعت به خودي خود امري الهي نيست بلکه تنها مصنوع علماي حقوقي است ، اين باور عمومي دربين مسلمانان وجود دارد که شريعت راه مقدر خداوند براي زندگي است النعيم پيروي از شريعت را به عنوان وظيفه و حق مسلمانان و امري ميداند که مبتني بر اعتقادات مذهبي آنهاست واين چيزي است که شريعت را تبديل به يک سيستم مذهبي ميکند به هر روي، زماني که دولتي شريعت را به عنوان قانون کشور اجرايي ميکند، مسلمانان بايد از آن نه به عنوان يک الزام مذهبي بلکه به عنوان يک الزام حقوقي اطاعت نمايند که عدم تبعيت از آن مستوجب مجازات است .