چکیده:
پیش از آغاز دوران مدرن و توسعۀ اعجابآور فنّاوری ارتباطات جمعی، مقولۀ هنر در کانون توجه اهالی اندیشه بود. اما پس از بسط رسانههای جمعی و توسعۀ ادبیات حوزۀ فرهنگ و ارتباطات، نسبتِ مقولاتی از قبیل هنر، فرهنگ و ارتباطات مغفول ماند و همین مسئله معضلات فراوانی را موجب شد. این پژوهش بر آن است که، با بررسی برخی از سازههای مفهومی و نظری موجود، به بررسی رابطۀ سه مقولۀ هنر، فرهنگ و ارتباطات بپردازد. ابتدا مفاهیم «هنر»، «فرهنگ»، «ارتباطات» و «فرهنگ و ارتباطات» واکاوی شدند و سپس آرا و دیدگاههای متفکرانی همچون هایدگر، بنیامین، نصر، آوینی و مددپور در حوزۀ نسبت بین این مقولات بررسی شدند و جمعبندی با دو رهیافت توصیفی و تجویزی صورت گرفت و اتخاذ رویکرد «ارتباطات هنرمندانۀ فرهنگساز» بهمثابۀ نسبت مطلوب بین مقولات پیشنهاد شد.
Before the beginning of modern era and the amazing development of mass communication technology, art was considered and interested by thinkers. However, after the development of mass media and the development of literature in the field of culture and communication, the category of art, culture and communication was neglected and. caused many problems. This study tries to examine the relationship between three categories of art, culture and communication by studying some of the existing conceptual and theoretical structures. At the beginning, the concepts of "art", "culture", "communication" and "culture and communication" have been studied, and then the views and opinions of thinkers such as Heidegger, Benjamin, Nasr, Avini and Madadpour were investigated in the context of the relationship between these categories. For the conclusion, two descriptive and prescriptive approaches were performed and the approach of "Cultural Artistic Communication" was suggested as a desirable relationship between the categories.
خلاصه ماشینی:
اين در حالي است که ، با تقويت روزافزون بعد فناورانه رسانه و پرورش يافتن ادبيات حوزه ارتباطات جمعي ، گويي توجه به مقوله هنر و تأثيرات اجتماعي و فرهنگي آن تاحدودي به حاشيه رانده شد و بدين ترتيب ، نسبت حوزه فرهنگ و ارتباطات با مقوله هنر و زيباييشناسي به قدر کافي واکاوي نشد و همين ماجرا موجب آن شد که تعامل مناسبي بين اين عرصه هاي بسيار مهم برقرار نشود .
در اين مرحله تلاش شد، با بررسي آثار تني چند از برجسته ترين متفکران ايراني و خارجي که مستقيم يا غيرمستقيم در حوزه رابطه فرهنگ ، هنر و ارتباطات انديشه ورزي کرده اند، ابعاد مختلف نظري بحث بررسي شود تا پشتوانه فکري لازم براي دست يابي به جمع بندي جديد از بحث فراهم شود .
تعريف ارتباطات در سنت هاي هفت گانه ارتباطي (به تصویر صفحه رجوع شود) رديف سنت ارتباطي تعريف ارتباطات ا بلاغي هنر اقناع انسان جهت تأثيرگذاري بر رفتار وي ٢ نشانه شناختي فراگرد مفهوم سازي براساس نظام نشانه ها ٣ پديدارشناختي فرايند مفهوم سازي خود و ديگري در گفت وگو ٤ سايبرنتيک فرايند پردازش اطلاعات ٥ اجتماعي روان شناختي فرايند ايجاد تعامل و نفوذ اجتماعي ٦ اجتماعي فرهنگي فرايند تعاملي توليد و بازتوليدکننده ساختارهاي اجتماعي ٧ انتقادي گفتمان مبتني بر مجموعه اي پيش فرض ها چمع بندي براساس نکات بيان شده در قسمت تعاريف مفهوم ارتباطات و متناسب با موضوع اين پژوهش بايد به اين نکات اشاره کرد: نخست آنکه مهم ترين مؤلفه مفهوم ارتباطات انتقال معنا٣ست .
قائل شدن به رسالت اجتماعي اثر هنري و توجه به نقش فرهنگي آن موضوع ديگري است که باعث مي شود ديدگاه بنيامين قابليت زيادي براي برقراري ارتباط بين هنر، فرهنگ و ارتباطات داشته باشد .