چکیده:
عرف به مجموع عادات، رفتارها و باورهایی گفته می شود که صرفنظر از درستی یا نادرستی آنها از سوی افراد یک جامعه پذیرفته شده است .بشر بدوی هزاران سال در نبود قوانین مدون، روابط سیاسی و اجتماعی خود را با نگاه عرفی تنظیم می نمود .عرف روش خاصی است که افراد در مسئله معینی پیروی میکنند بدون آنکه در قانون ذکری از آن رفته باشد. به عبارت دیگر عرف، قانون نانوشته است. با این تعریف از عرف، سوال آن است که چگونه قاضی در حین عملیات تحقیقات در دادسرا یا در صدور رأی از عرف بهره می جوید و استفاده از عرف چه تأثیری در صدور رأی یا قرار دارد؟ آیا استفاده از عرف در تفسیر قانون کیفری معارض ارکان مادی و معنوی بزه می باشد یا خیر؟ سوالات مطروحه زیر بنای مقاله حاضر می باشد که در خصوص آن به بیان مطلب پرداخته می شود .
خلاصه ماشینی:
با این تعریف از عرف، سوال آن است که چگونه قاضی در حین عملیات تحقیقات در دادسرا یا در صدور رأی از عرف بهره می جوید و استفاده از عرف چه تأثیری در صدور رأی یا قرار دارد؟ آیا استفاده از عرف در تفسیر قانون کیفری معارض ارکان مادی و معنوی بزه می باشد یا خیر؟ سوالات مطروحه زیر بنای مقاله حاضر می باشد که در خصوص آن به بیان مطلب پرداخته می شود .
با آنکه قانونگذار به هنگام نگارش قانون و وضع قواعد کیفری سعی دارد مقصود خود را با عبارت رسا و خالی از تعقید بیان کند و حکمی عام، جعل نماید که بر هر یک از موارد خاص صدق کند، درک منظور او پس از چندی با دشواری روبهرو می گردد .
حال با اشاره گذرا بر روشهای تفسیر که در کتب حقوقی بدان اشاره شده است نگارنده مبادرت به نگارشی تفسیری مینماید که از آن به روش تفسیر عرف گرا یاد می نماید: 5- روش تفسیر عرف گرا در مجموعه ارادههای قانونگذاری در گذشته در ماده سه قانون آیین دادرسی مدنی مشاهده می گردد قانونگذار تصریح بر این امر نموده است که دادگاههای دادگستری مکلفند به دعاوی، موافق قوانین رسیدگی کنند و در صورتی که قوانین کشوری کامل یا صریح نباشد یا متناقض باشد و یا اصلاً قانونی در قضیه مطروحه وجود نداشته باشد باید موافق روح و مفاد قوانین موضوعه و عرف و عادت مسلم، قضیه را قطع و فصل نمایند.