چکیده:
پژوهشحاضر، به بررسی و تحلیل تأثیر بحرانتوزیع در سقوط رژیم پهلوی دوم از منظر تئوری بحران لوسین پای میپردازد. پرسش اصلی تحقیق حاضر این است که نقش بحران توزیع در سقوط رژیم پهلوی چه بوده است. یافتههای این پژوهش نشاندهنده این واقعیت است که رژیم پهلوی به دلایلی از قبیل وجود استبداد، عدم توزیع مناسب قدرت، نبود مشارکت سیاسی، و تخصیص نامتوازن و ناعادلانه درآمدهای نفتی، دچار بحران توزیع شده بود. مقابله رژیم پهلوی با مطالبات مشارکتجویانه شهروندان در سیاست، تمرکز بیش از حد ثروت در بین سران رژیم پهلوی، و ترویج و توزیع ارزشهایی مغایر با باورهای دینی و سنتی جامعه ایران، نهایتاً به تشدید بحران توزیع انجامید و موجبات سقوط رژیم پهلوی را فراهم نمود. روش این پژوهش، به صورت توصیفی ـ تحلیلی و از نوع پژوهش علّی میباشد. جمعآوری دادهها در این پژوهش از طریق استفاده از منابع کتابخانهای و تحلیل اسنادی صورت گرفته است.
The present study examines and analyzes the impact of the distribution crisis on the fall of the Second Pahlavi regime from the perspective of Lucien Pye Crisis Theory. The main question of the present study is what was the role of the distribution crisis in the fall of the Pahlavi regime. The findings of this study indicate the fact that the Pahlavi regime was in a distribution crisis for reasons such as authoritarianism, lack of proper distribution of power, lack of political participation, and unbalanced and unjust allocation of oil revenues. The Pahlavi regimechr('39')s confrontation with the citizenschr('39') participatory-based demands in politics, the excessive concentration of wealth among the Pahlavi regimechr('39')s leaders, and the promotion and distribution of values contrary to the religious and traditional beliefs of Iranian society eventually exacerbated the distribution crisis and led to the fall of the Pahlavi regime. The method of this research is descriptive-analytical and causal research. The technique of collecting data and the method of the study are library-based documentary analysis.
خلاصه ماشینی:
دوم اينكه، ممكن است ايدئولوژيها در راستاي ايجاد تغييراتي كه خود درپي صورت بخشيدن به آنها در جامعه هستند، توان نخبگان سياسي را به طور گسترده تحت الشعاع خويش قرار دهند.
اعتقاد بر اين است كه احتمالاً هيچ پاسخ قانعكنندهاي براي بحران توزيع يافت نخواهد شد، مگر اينكه بپذيريم كه نهتنها تودهها، بلكه همچنين قشر اجتماعي داراي امتيازات بيشتر هم بايد در راستاي توسعه الگوهاي پسانداز براي سرمايهگذاري و الگوهاي مربوط به تعويق تأمين خواستها، به نفع عوايد و رضامنديهاي آينده تشويق شوند.
(سوداگر، 1369: 366) جدول شماره 3: ميزان وابستگي محصولات عمده كشاورزي به بازار جهاني (به هزار تن) {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} منبع: سوداگر، 1369: 366 ب) توزيع درآمدهاي نفتي در رژيم پهلوي به تعبير منوچهر فرمانفرمائيان در كتاب نفت و سياست در ايران (از تهران تا كاراكاس)، نفت كه چرخهاي صنعت و قدرت و بسياري از مظاهر تمدني كنوني از نيروي احتراق آن كسب انرژي كرده و به حركت در ميآيد، نقش بسيار عظيم و بيسابقهاي در سازمانهاي اقتصادي و دستگاههاي بازرگاني و صنعتي و فني جهان دارد و ميتوان گفت اين ماده سيال و سوزان نه تنها قادر است بزرگترين دستگاههاي مكانيكي و عظيمترين وسايل نقليه امروزي را اعم از بحري، بري يا هوايي به كار اندازد، بلكه ميتواند با جاذبه اسرارآميز و نفوذ حيرتانگيز خود سازمانهاي حكومتي و دستگاههاي مملكتي را زير و رو كرده و چه بسا اساس دولتها و استقلال ملتها را متزلزل سازد و همچنان كه در ايجاد تحولات صنعتي، بزرگترين نقشها را بازي ميكند، در پيدايش انقلابها با عظمت و فراهم آوردن تغييرات با اهميت و نقشهاي با ابهت و زد و خوردهاي خونين و كشمكشهاي عظيم و دستهبنديهاي سياسي و پارلماني و جنجالهاي نژادي هم سهم بزرگي دارد؛ تاجاييكه در بسياري از مناطق جهان سرنوشت نفت با تقدير ملتها و جوامعي كه مالك آن هستند به هم پيوسته و توام است.