چکیده:
این پژوهش به چرایی تاریخنگاری سازمان اطلاعاتی در نظامهای سیاسی میپردازد. تاریخی که بخش عمدهای از آن یا به دلیل پنهانکاری مستتر در فعالیتهای اطلاعاتی از انظار مخفی شده است یا ملاحظات و مصالح سیاسی یا غفلت از این مهم، مدفن آن گردیده است. در این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سؤال هستیم که «نوشتن و ثبت تاریخ سرویسهای اطلاعاتی چه کمکی به امنیت ملی میکند؟» هدف از انجام این پژوهش، روشن ساختن ابعاد تاریخنگاری سازمانهای اطلاعاتی و تأثیر آن در امنیت ملی است. دادههای مورد نیاز از طریق منابع ثانویه و سپس مصاحبه با شش نفر از خبرگان موضوع گردآوری شده است. داده ها نیز به روش تحلیل موضوعی و با استفاده از کدبندی باز، کدبندی محوری و کدبندی گزینشی تحلیل شده اند. به این منظور در ابتدا به نقش سازمانهای اطلاعاتی در کشورداری پرداخته میشود و سپس هفت دلیل تاریخنگاری سازمان اطلاعاتی که نتیجه پژوهش میباشد، ذیل سه بعد اصلی معرفی میگردد.
This study deals with the reasons of historiography of intelligence organization in political systems, a history in which much of it has been hidden from view either because of covert secrecy in intelligence activities or because of political considerations or neglect. In this study, we seek to answer the question, "How does writing and recording the history of intelligence services help national security?" The purpose of this study is to clarify the dimensions of historiography of intelligence organizations and its impact on national security. The required data were collected through secondary sources and then interviews with six experts on the subject were conducted. Data were also analyzed by thematic analysis using open coding, axial coding and selective coding. For this purpose, first the role of intelligence organizations in state craft is discussed and then the seven reasons for the historiography of intelligence organizations that are the result of research are introduced under three main dimensions.
خلاصه ماشینی:
به اين پنهان کاري مي بايسـت ويژگي ديگري نيز اضـافه شود که به غفلت از اطلاعات و درنتيجه تاريخ نگاري آن دامن زده اسـت ؛ اطلاعات همواره يک عامل کمکي در کشـورداري بوده اسـت و نه اصلي ؛ همان گونه که وارنر (١٣٩٤: ٢١) معتقـد اســـت «اطلاعات به خودي خود هدف نيســـت بلکه مکمل تدابير ديگر اســت ؛ در پي پرکردن شــکاف هاي آن هاســت و اثرگذاري آن ها را تقويت مي کند و بايد اين نکته را قبول کرد که اثرات آن غالبا حاشــيه اي اســت ».
تاريخ نگاري اطلاعاتي به مثابه بعد مفقوده تحولات تاريخي : آشکارکردن ابعاد پنهان سياست سـازمان هاي اطلاعاتي خط مقدم دفاع از نظام سـياسي چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ هستند و از آن جا که اطلاعات در بستر سياست فعاليت مي کند، تاريخ اطلاعات مي تواند و بايد، بر روي ميز ســياســت گذاران قرار گرفته تا ابعاد مختلف اقدامات حريفان را براي آنان و از آن 100 فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره ٩٣ پاييز ١٤٠٠ بيش تر براي عموم مردم روشـن سـازد.
( ٢٠٠٣ ,Betts, Mahnken) سـياسـت گذاران براي کار با اطلاعات مي بايسـت درک درستي از ماهيت سازمان هاي اطلاعاتي و چگونگي بهره برداري ، کنترل و حفظ عملکرد مناســب آن ها داشــته باشــند و تنها با درک دقيق نقش ها، کارکردها و در نهايت مأموريت هاي محوله به اين سازمان هاست که مي توانند کارکردهاي 102 فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره ٩٣ پاييز ١٤٠٠ مورد انتظار از خود را به انجام برسانند.