چکیده:
«فراداستان» داستانی است دربارة روند نگارش داستان که نویسنده در آن آگاهانه و از طریق آشکار کردن صناعت نگارش بر داستانبودگی و غیرواقعی بودن داستانش تأکید میکند. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی شگردهای فراداستان در رمان «تماشای یک رؤیای تباه شده» نوشتة بیژن بیجاری میپردازد. نتایج، گویای آن است که بیجاری در این رمان به شکلی خودآگاه و نظاممند شگردهای فراداستانی مانند آشکار کردن تمهید، ایجاد جهانهای موازی و متداخل، درهمآمیختن جهان واقعی و خیالی، اتصال کوتاه، بینامتنیت، ایجاد بنای تصنعی در متن و... را بهکار گرفته است. این شگردهای فراداستانی، کوششی است از سوی نویسنده تا به خواننده بگوید آنچه میخواند، نه مانند رئالیسم، بازنمایی واقعیت عینی است و نه مانند مدرنیسم، بازآفرینی واقعیت ذهنی، بلکه داستانی است برساخته و برآمده از تخیل و واقعیتی بجز بازیهای زبانی و کلامی وجود ندارد. از همین رو به شیوههای گوناگون و بیش از همه با آشکار کردن تمهید و صناعت نگارش، برساختگی و داستان بودگی متن را دائماً به خواننده یادآوری میکند و نهایتاً به خلق فراداستان نایل میشود.
Metafiction is a story about the process of writing a story in which the author deliberately and by revealing the craft of writing emphasizes the unreal and fiction of his story. The present study is an analytical and descriptive study of metafiction skills in the novel ‘Watching a Wrecked Dream’ by Bijan Bijari. The results suggest that the disorder in this novel is self-conscious and systematic in the form of extravagant learnings such as revealing the preparation, creating parallel and overlapping worlds, intertwining the real and imaginary world, short circuit, intertextuality, creating an artificial structure in the text, etc. These transcendental techniques are an attempt by the author to tell the reader what he reads is neither the representation of objective reality like realism nor the recreation of mental reality like modernism, rather it is a story based on imagination and unreality, except for verbal and verbal games. So in different ways, and most of all, by revealing the craft of writing, constantly reminding the reader of the fabrication and storytelling of the text, he eventually succeeds in creating the metafiction.
خلاصه ماشینی:
فراداستان ، شگردي پسامدرن : مطالعۀ موردي رمان «تماشاي يک رؤياي تباه شده » اثر بيژن بيجاري سيما پورمرادي دانشجوي دکتري زبان و ادبيات فارسي، واحد همدان ، دانشگاه آزاد اسلامي، همدان ، ايران رضا صادقيشهپر دانشيار، گروه زبان و ادبيات فارسي، واحد همدان ، دانشگاه آزاد اسلامي، همدان ، ايران چکيده «فراداستان » داستاني است دربارة روند نگارش داستان که نويسنده در آن آگاهانه و از طريق آشکار کردن صناعت نگارش بر داستان بودگي و غيرواقعي بودن داستانش تأکيد ميکند.
پيشينۀ پژوهش با وجود نگارش مقالات متعدد در نقد فراداستاني داستان هاي معاصر ايران ، تاکنون رمان «تماشاي يک رؤياي تباه شده » از منظر پسامدرنيسم و فراداستان ، نقد و تحليل نشده است و همين موضوع ، ضرورت انجام اين پژوهش را آشکار ميسازد.
در رمان «تماشاي يک رؤياي تباه شده » راوي به نقد داستان خود و «بوف کور» هدايت پرداخته تا از اين طريق بحث نقادانه را در خدمت برجسته کردن نگارش متن به کار گيرد و «توجه خواننده را به فرآيند برساخته شدن خود متن جلب کند و نشان دهد که واقعيت نيز امري برساخته و محصول تعامل ذهن ما با زبان و با جهان خارج است »(تديني، ١٣٨٨).
دوم داستاني که درون همين داستان نوشته مي - شود و نويسندة آن بابک نياکان ، شخصيت اصلي رمان «تماشاي يک رؤياي تباه شده » است و دربارة زندگي خود و عشقش به سوسن مينويسد.