چکیده:
آیرونی نوعی شیوه سخن گفتن است که در اصطلاحات ادبی میتوان معادل طنز، کنایه، طعنه و ... دانست. در واقع، وانمود کردن به چیزی غیر از واقعیت که باعث بازی دادن و یا سردرگمی مخاطب میشود، آیرونی است. این مفهوم، در یونان شروع میشود و بعد در اروپا به مفهوم تقویتشده خود میرسد. یکی از آثار آیرونیک، مثنوی مولوی است که برای فهمیدن باید بخشهای آیرونیکال آن شناخته شود. در مقاله حاضر، به تقسیمبندی انواع و عناصر آیرونی برای شناسایی آن پرداخته شده است و در انتها، کارکرد آیرونی در دو داستان مثنوی مولوی به نام «طوطی و بازرگان» و «بقال و طوطی» بررسی شده است. این مقاله، در انتها به این نتیجه میرسد که مثنوی دارای لایههای تودرتو و عمیقی است که توسط آیرونی میتوان این لایهها را طی کرد و به مفاهیم دقیقتری پی برد.
In Literary Terms, Irony is a way of Speaking which could be Equivalent to Satire, Metaphor, Opposition, Image, Jest and ect. In other Words, Sarcasm or Implying Something unreal that Teases your Audience or makes them Bewildered could be Called Irony. This Concept began in Greece a long Time ago and then came into its Literalized and Reinforced Concept in Europe. Rumi’s Masnavi is an Ironic Works which to Understand it, the Ironical Parts Need to be Recognized and new Concepts Need to be Achieved. In the Article Ahead, after Defining Irony and an Introductory Statement of that, Classifying all Types of Irony and its Elements to Comprehend Irony has been Accomplished and at the end, the Function of Irony in the Stories of Rumi’s Masnavi has Surveyed and Brought in. In this Article the Basis of the Text Considered to Prove Irony in Masnavi was two Stories: “Parrot and Merchant” and “Grocery and Parrot”. Reading this Article came the Reader into the Conclusion that Masnavi Includes Involute and deep Layers which we can Pass them and find out more Precise Concept of Masnavi. At the end of this Article, it is Concluded that Masnavi Contains Nested and deep Layers that can be Traversed Through Irony and more Precise Concepts can be Understood.
خلاصه ماشینی:
در ايران نيز به جز ترجمه ها؛ ميتوان به کتاب هاي فرهنگ لغت از سيما داد يا ژاله کهنموييپور اشاره کرد و در بحث معادل هايي که براي آيروني قرار داده اند، ميتوان افرادي چون سيروس شميسا و ميرجلال الدين کزازي را نام برد که معادل هايي همچون طنز، کنايه و مدح شبيه به ذم به کار برده اند.
«ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق برواي خواجه عاقل ، هنري بهتر از اين » (حافظ ، ١٣٩١) با دقت در متون زبان و ادبيات فارسي ميتوان ديد که در بسياري از آن ها آيروني و انواع آن با کارکردهاي مختلف به کار رفته اند؛ اما هيچ کدام از آن ها استخراج و طبقه بندي نشده است .
گرچه زبان و ادبيات فارسي فراتر از آن است که بتوان به راحتي اين مفاهيم بلاغي را بيان کرد و در متون مختلف تشخيص داد؛ اما در اين مقاله سعي مي شود تا اندکي از کاربرد آيروني در دو داستان مثنوي مولوي گفته شود.
اما براي دفاع از اين که آيروني طوطي بازرگان بالاتر و قابل قبول تر است ، بايد گفت با توجه به علاقه اي که بازرگان به او داشته ، شايد توقع چنين کاري را از او نداشته است ؛ همين مطلب عنصر اعتماد بيخبرانه را پر رنگ تر ميکند و بازرگان بيشتر از اتفاق قبل ، قرباني ميشود.
براي مولانا، آن چنان که بيان مفاهيم و معاني اساسي در اين دو داستان مهم است ، قالب و شکل اهميت ندارد و حتي قالب را نيز به آيروني نزديک ميکند تا مفهوم آيرونيک خود را به خوبي در متن و کلام جاي دهد.