چکیده:
کسب معرفت به ابعاد وجودی پیامبر خاتم از مهمترین و اساسیترین معارف اعتقادی است. یکی از ابعاد این مسأله، وجود پیامبر خاتم پیش از مرتبه طبیعت است. در این پژوهش، نگارنده کوشیده است براساس روایاتی که اشاره مستقیم به نام پیامبر کردهاند و مستقیم یا غیر مستقیم به مسأله این پژوهش مربوط است، به مدد اصول عامه فلسفی و با روش کتابخانهای و تحلیلی ـ توصیفی، جایگاه وجودی پیامبر اسلام9 پیش از عالم طبیعت را تبیین نماید.
حاصل این بررسیها بیانگر این است که باطن و حقیقت وجودی پیامبر بعینه (عیناً) همان عقل اول است و آن رابطه خاصی که میان وجود جسمانی پیامبر9و عقل اول وجود دارد، نظیر رابطه میان بدن طبیعی و نفس ناطقه سایر انسانها میباشد. سپس در مراتب بعد، حقیقت باطنی سایر اهل بیت در طول باطن پیامبر قرار دارد و میان این حقایق باطنی و وجود جسمانی اهل بیت رابطه انحصاری وجود دارد.
Knowing different aspects of holy Prophet Muhammad is one of the foremost duties in the Islamic doctrines. One of those aspect is his presence prior to the creation of nature. In their research, the authors have tried to explain the issue in the light of traditions mentioned the point directly or indirectly. They have made use of descriptive-analytic method and of general principles of philosophy, too. The outcome is that Muhammadian true and inner entity is identical with the First Intellect. The particular relation between the body of holy Prophet and the First Intellect is similar to that between natural body of ordinary people to their rational soul. Then in later stages, come the inner entities of holy Ahlulbeit in a hierarchical line with holy Prophet. There are exclusive ties among those inner entities and Ahlulbeit’s physical bodies.
خلاصه ماشینی:
علت این است که در روایات و ادعیه، از باطن پیامبر9 و اهل بیت: بهعنوان حقیقت واحد نام برده شده است؛ چنانکه منقول است: «أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ» (ابن ابیزینب، 1397ق، ص86).
اما این امر سبب نمیشود که مرتبه وجودی ایشان در عرض یکدیگر باشد، زیرا افزون بر تصریح برخی روایت بر حفظ تشخص روح معصومین:، این روایات ناظر به قوس نزول و وجود نوری ایشان: است و همعرض بودن رتبی در قوس نزول بر اساس مبانی حکمی پذیرفته نیست.
باطن و نور وجود پیامبر9 اول مخلوق حقتعالی بوده (عرابی ، 1426ق، ج1، ص228؛ همان، ج2، ص904) و روایت «اول ما خلق الله نوری»، دلالت بر این سخن دارد (حقى برسوى، بیتا، ج3، ص129).
به عقیده نگارنده اگرچه دیدگاه نخست اشتباه نیست، اما با توجه به سیاق عام آیه و عنایت به این نکته که قرآن کریم ظهر و بطن دارد (ابن ابیجمهور، 1405ق، ج4، ص107)، نهتنها دلالت آیه منحصر در تبیین نخست نیست، بلکه افاده معنای بالاتر (یعنی دیدگاه دوم) اولی است؛ زیرا بدیهی است که پیامبرِ هر دینی پیش از هر کس دیگر، آن دین را پذیرفته است و حکیم نه بر امر بدیهی امر میکند و نه از آن خبر میدهد.
بیان مطلب این است که از عبارت "نحْنُ أَوَّلُ خَلْقِ اللَّهِ" استفاده میشود که حقیقت پیامبر9 و در مرتبه بعد، اهل بیت: نخستین مخلوقات الهیاند و در سِلک مجردات محضه قرار دارند و مجردات محضه، هم علت فاعلی و هم علت غایی آفرینش هستند (شاهآبادی، 1381، ج3، ص15).