چکیده:
مکتب باروک که ابتدا در هنر معمارى ظاهر شده بود به تدریج در هنرهاى تجسمى، موسیقى و ادبیات رسوخ و نمود یافت. تجلّی نگرش باروک در ادبیات، در ادوار ادبی بعد از قرن شانزدهم و بهخصوص، در ادبیات قرن بیستم، در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکای جنوبی مشهود است. در ادبیات فارسی ایران نیز بسیاری از محققان، مکتب باروک را مورد بررسی قرار داده و آن را قابل مقایسه با برخی از ویژگیهای شعر فارسی، بهویژه با معیارهای سبک هندی دانستهاند. در این جستار، به بررسی تطبیقی مکتب باروک با شعر سهراب سپهری پرداخته شد و بدون اعتقاد به منطبق بودن شعر سهراب با تمام ویژگیها و معیارهای ساختاری مکتب باروک، تلاش شد مضامین مشترک شعر این شاعر معاصر با مکتب باروک مورد توجه قرار گیرد. بررسیهای صورت گرفته نشان داد که مضامین و درونمایههای مشترک فراوانی در شعر سهراب با آنچه در باروک مطرح است، وجود دارد. این مضامین عبارتند از: گریز از تقلید، دم غنیمت شمردن، هنجارگریزی معنایی، تناسخ، مرگ-اندیشی، ابهام و حیرت، پارادوکس و عصیان. نگاهی به این درونمایهها نشان میدهد اساسیترین مولفهای که باروک بر آن تکیه دارد، نوآوری و عدم رکود است. همان که شعر سهراب را نیز شامل گردیده و اندیشهی ناب و تقلیدناپذیر وی –که به گفتهی محققان، نشات گرفته از آبشخورهای متفاوتی است- بر آن تاکید دارد.
The Baroque school, which first appeared in the art of architecture, gradually penetrated the visual arts, music, and literature. The manifestation of Baroque's attitude in literature is evident in literary periods after the sixteenth century, and especially in twentieth-century literature, in most European countries and South America. In Iranian Persian literature, many scholars have examined the Baroque school and considered it comparable to some features of Persian poetry, especially with the standards of the Indian style. In this study, the comparative study of Baroque school with Sohrab Sepehri's poetry was studied and without believing in the compatibility of Sohrab's poetry with all the structural features and criteria of Baroque school, an attempt was made to consider the common themes of poetry of this contemporary poet with Baroque school. Studies have shown that there are many common themes and themes in Sohrab's poetry with what is discussed in Baroque.These themes include: avoidance of imitation, looting, semantic aberration, reincarnation, death-thinking, ambiguity, paradox and rebellion. A look at these themes shows that the most basic component that Baroque relies on is innovation and non-stagnation. That which includes Sohrab's poetry and his pure and unmistakable thought, which, according to scholars, originated from different sources, emphasizes it.
خلاصه ماشینی:
اصـليترين پرسـش تحقيق نيز اين اسـت که مضـامين و درون مايه هاي مشترک شعر و انديشه ي سپهري با مکتب باروک کدام است و چگونه قابل تحليل است ؟ ١-٢- پيشينه ي پژوهش تاکنون محققان بســياري درباره ي شــعر و تفکر ســهراب ســپهري به تفحص پرداخته اند؛ اما درباره ي نزديکي انديشـه هاي حاکم بر شـعر سهراب با مضامين باروک، سخني به ميان نيامده است .
از سوي ديگر، آثار قابل توجهي درباب حضــور جلوه هاي باروک در شــعر معاصــر نوشــته نشــده اســت ؛ زيرا اغلب سبک شناسان بر اين باورند که مکتب باروک با شعر شاعران سبک هندي- اصفهاني- مناسبت و هم خواني دارد؛ بنابراين عمده ي پژوهش هاي باروکي در ادبيات فارسـي، محدود به اين دوره ي سـبکي بوده اسـت .
عبدالله حسـن زاده و ليلا شاماني نيز در مقاله اي به نام «بررسي تطبيقي مکتب باروک با سبک هندي» (١٣٩١)، شـباهت ها و تفاوت هايي را براي اين دو جريان ادبي قائل شده اند و درون مايه هاي حاضر در شعر بيدل دهلوي را بيانگر ارتباط محکم ســبک هندي و مکتب باروک ميدانند.
(55 درون مايه هاي متعددي را براي باروک برشمردند که مهم ترين آن ها به طور خلاصه عبارت اند از: «عدم تقليد از قدما، تحول و ناپايداري جهان ، تصاوير و استعاره هاي حرکت ، مرگ ، اغتنام وقت و بهره مندي از لحظات زودگذر، ابهام ، پيچيدگي و حيرت ، صـحنه ي نمايش ، تناسـخ ، وجود پارادوکس و ايجاد شگفتي در مخاطب (رک حســن زاده ميرعلي، ١٣٩٣: صــص ٣٤-٤١) و عصــيان هنرمند، مطلق نبودن علم بشــري، آزادي و بينيازي (رک خطاط و شوهاني، ١٣٨٥: ٥٧-٦٢).