چکیده:
پیشینة اشتراکات و پیوندهای فرهنگی ایران و آسیای صغیر به روزگار کهن میرسد. رفت و آمد پیوسته مردمان دو سرزمین و دادوستد اندیشه و فرهنگ بر بستر تجارت روندی طبیعی در روزگاری بود که هنوز مرزهای مدرن و موانع جدید شکل نگرفته بود. این تعاملات فکری و فرهنگی در دورة صفوی و تحت تأثیر برآمدن این دولت شیعی در برابر دولت سنی عثمانی تا اندازهای به محاق رفت. اما حضور و فعالیت ایرانیان در آسیای صغیر متوقف نشد و مهاجرت و پناهندگی طیفی از هنرمندان و اهل ادب ایرانی به عثمانی و گرایش سلاطین عثمانی به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی پیوندهای دیرینه را در میانهی منازعات سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک حفظ کرد. ایران و عثمانی در اوج اختلافات مذهبی و کمابیش همزمان با منازعاتی مشابه در اروپا، چند سال زودتر از اروپاییان به مصالحه و دیپلماسی روی آوردند و معاهده ذهاب(1049/1639) راه را برای تداوم مناسبات دو دولت بر بستر گفتگو و دیپلماسی هموار کرد. این معاهده بنیانی فراهم آورد تا پس از سقوط صفویه و بالا گرفتن اختلافات، بار دیگر نادرشاه به زبانی دیگر آن را در مذاکرات نجف احیا کند و در دورة قاجاریه نیز دو دولت در برابر تهدیدی که از جانب استعمار غربی و روس متوجهشان بود به هم نزدیک شوند. در دورة قاجاریه و بهتناسب روند شتابناک نوسازی غربگرا در عثمانی، نمایندگانی از هیئت حاکمه چون امیرکبیر و سپهسالار و هم طیفی از روشنفکران منتقد ایرانی که استانبول را پناهی برای انتشار
اندیشههای اصلاحخواهانه خود یافتند، در جهت أخذ یک الگوی اصلاح و نوسازی متناسب و پیشنهاد آن به دولت ایران گام برداشتند. پژوهش حاضر بر محور این پرسش نگارش یافته است که جایگاه عثمانیشناسی و ترکیهشناسی در متون درسی تاریخ چگونه است؟ بررسی متون درسی تاریخ در سطح مدارس و دانشگاه حاکی از آن است که این موضوع در کتب تاریخ مدارس، عمدتاً به برخی مسائل سیاسی و رویاروییهای نظامی بر محور دورة صفویه و یا قاجاریه فروکاسته شده است. وانگهی، تعریف این «شناخت» در رشتة دانشگاهی تاریخ هم وضعیت مطلوبی را نشان نمیدهد. کمیت و کیفیت ارائة این شناخت در رشتة تاریخ حکایت از آن دارد که شناخت از تاریخ عثمانی و ترکیة جدید هنوز بر محوری سنتی و بر مدار نگرشی ارائه شده است که رویکرد علمی و روشمند بر آن حاکم نیست. در حالی که مناسبات دو دولت افزون بر بعد سیاسی و نظامی، دارای بعد پررنگ فرهنگی و فکری است، اما در آموزش تاریخ عملاً این بعد نادیده گرفته شده است. این در حالی است که مطالعة تجربة تاریخی دو کشور ایران و ترکیه و مشخصاً تجربة گذار آنان به تجدد، میتواند الگوی مناسبی برای فهم بهتر سرشت تحولات معاصر این دو بستر و مقولة تجدد در جهان اسلام پیش رو نهد. فروکاستن مناسبات ایران و عثمانی به مسائل سیاسی و نظامی و تقلیل تجربة تجدد در دو کشور به افراد- همچون رضاشاه و آتاترک- حکایت از عدم شناخت چیستی تحولات عثمانی و ترکیة جدید دارد که همچنان در ایران گرفتار خوانشی سطحی است
Throughout the history, there have been a continuing current of mutual relations between Iran and the Asia Minor. This mutual relationship continued to survive in a later time when a branch of Saljuqid Turks established the Ottoman Empire. At the same time, Iran witnessed the rise of Safavid dynasty who declared Shi'ite Islam as their official religion. This was a consequential event which changed the historical pattern of relations in a divergent direction. For more than a century both countries were engaged in religious confrontations and ideological-geopolitical rivalries. Yet, the cultural relations continued to develop even in these critical conditions. Despite this fact, the prevalent narrative of Iran-Ottoman historical communications has been formed from a political perspective. Given this, the present paper aims to shed new lights on this subject. Its focus is on a selection of historical texts which are currently teaching in high school and universities. Organized in two parts, the survey is concentrated on the history of Ottoman Empire and modern Turkey as narrated in the formal Persian text. The result shows that, in both high school and academic texts, the main accent is on political and military subjects. On the contrary, economic, cultural and intellectual subjects have been dealt very briefly. Moreover, the main volume of material is devoted to Iran-Ottoman wars under the Safavid dynasty and early Qajar period, but no attention is paid to the intellectual communications and the common experience of modernizing in 91th and early 02th century. All things considered, it seems necessary and functional to fill this gap by applying a critical approach to this prevalent narrative. In other words, we need to rethink this dominant narrative.
خلاصه ماشینی:
٤ او در قالب يک کتاب و چند مقاله هم به تاريخ تطبيقي ايران و عثماني در دورة معاصر پرداخته است و هم تجربۀ گذار به دولت مدرن در اين دو بستر را با نگاهي جامعه شناختي و با تکيه بر منابع دست يکم و پژوهش هاي معتبر به بررسي نشسته است .
اگر برخي اطلاعات در اين زمينه ، ولو در حد مسائل سياسي و نظامي به چشم ميخورد در زمينۀ مناسبات ايران و عثماني در عصر مشروطه مطالبي در کتاب هاي درسي نيامده است تا عملا هيچ چشم اندازي از شکل گيري و تکوين ترکيۀ جديد براي دانش آموزان شکل نگيرد.
حاصل چنين وضعيتي آن شده است که تقريبا هيچ شناختي از تاريخ عثماني و نيز تکوين ترکيۀ جديد به عنوان کشوري که با ايران مرز مشترک دارد در يکي از رشته هاي بنيادين علوم انساني يعني تاريخ براي دانشجويان شکل نميگيرد.
٩- Yetişgin, Memet, The Ottoman way of governing mutli- ethnic and multi- religious commuities, OTAM (Ankara Üniversitesi Osmanlı Tarihi Araştırma ve Uygulama Merkezi Dergisi), ٢٠٠٧, sayı 21, pp.
- Yetişgin, Memet, The Ottoman way of governing mutli- ethnic and multi- religious commuities, OTAM(Ankara Üniversitesi Osmanlı Tarihi Araştırma ve Uygulama Merkezi Dergisi), 2007, sayı 21, pp.
Two Neighbors in the Mirror of Historical Narrative: A Critical Evaluation of the Narrative of Ottoman History in Iran’s Formal Teaching Tooran Toolabi Abstract: Throughout the history, there have been a continuing current of mutual relations between Iran and the Asia Minor.