چکیده:
مقدمه: اختلال افسردگی بیماری مزمن و ناتوانکنندهای است که تعداد زیادی از افراد را در سراسر جهان تحت تاثیر خود قرار داده است. پژوهش حاضر تعیین تفاوت اثربخشی ذهنآگاهی، معنادرمانی و درمان فعالساز رفتاری بر افکار خودآیند منفی و توجه دانشجویان دختر افسرده سال 1398 بود. روش پژوهش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری مراجعان دانشجوی دختر مقطع کارشناسی بود که در سال 1398 مراجعه کرده بودند که از میان آنها 60 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و با همگنسازی سن در چهار گروه قرار گرفتند. رکتکنندهها در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به پرسشنامه افسردگی بک؛ پرسشنامه افکار خودآیند هولون و کندال و آزمون توجه d2 بریکنکامپ پاسخ دادند. گروههای آزمایش 8 جلسه درمان ذهن آگاهی، 10 جلسه معنادرمانی و 10 جلسه فعالساز رفتاری را دریافت کردند. جهت تحلیل دادهها از روش تحلیل آمیخته، نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: در پژوهش حاضر مداخلات بر افکار خودآیند منفی (001/0=P) اثر کاهنده داشتند. اثر زمان موجب کاهش افکار خودآیند منفی (001/0=P) نسبت به مرحله پیش آزمون شد. اثر متقابل زمان*گروهها موجب کاهش افکار خودآیند منفی (001/0=P) نسبت به گروه گواه شد. مداخلات بر توجه (001/0=P) اثر افزاینده داشتند. اثر زمان موجب افزایش توجه (001/0=P) نسبت به مرحله پیش آزمون شد. اثر متقابل زمان*گروهها موجب افزایش توجه (001/0=P) نسبت به گروه گواه شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد هر سه رویکرد درمان ذهن آگاهی، معنادرمانی و درمان فعالساز رفتاری هر یک با هدف قرار دادن یک بعد از افسردگی بر افکار خودآیند منفی و توجه در دختران افسرده با اثر کاهنده اثربخش هستند.
Introduction: The current study aims to determine the difference between mindfulness, logotherpy and behavioral activation treatment on negative automatic thoughts and depressed female students' attention. Method: The method was quasi-experimental with pre-test design, post-test and procedure with a control group. The population in the current study including female students in B.A who referred to Omid-e-Mehr consulting center in 1398 upon a call and 60 participants were selected by sampling and divided into 4 groups based on homogenization. The participants responded to Beck Depression Inventory (1961), Automatic Thoughts Questionnaire by Hollon and Kendall (1980) and D2 Test Attention by Brickenkamp (1981) in three stages of Pre-test, post-test and procedure. The experimental groups received 8 sessions of mindfulness treatment, 10 sessions of logotherapy and 10 sessions for behavioral treatment. To analyze the data, mixed analysis, SPSS software and the significance of 0/05 were exploited. Results: In the current study, the effect of interventions on negative automatic thoughts was reduced (P= 0/001). Time effect caused a reduction in negative automatic thoughts to the pre-test stage (P= 0/001). The interaction effect of time among the groups made an alleviation in negative automatic thoughts (P= 0/001) compared with the experimental group. Interventions had a rising effect on attention (P= 0/001). Time effect caused a rise in attention to the pre-test stage (P= 0/001). The interaction effect of time among the groups increased the attention (P= 0/001) compared with the experimental group. Conclusion: It was indicated that all three approaches of mindfulness treatment, logotherapy and behavioral activation treatment are effective by targeting one aspect of depression on negative automatic thoughts and attention in depressed females.
خلاصه ماشینی:
اثربخشي درمان ذهن آگاهي، معنادرماني و درمان فعال ساز رفتاري بر افکار خودآيند منفي و توجه دانشجويان دختر افسرده علي اميدمهر١، حميدرضا حکمت *٢، داود کردستاني٣، محمدتقي غلامي 4 چکيده مقدمه : اختلال افسردگي بيماري مزمن و ناتوان کننده اي است که تعداد زيادي از افراد را در سراسر جهان تحت تأثير خود قرار داده است .
پژوهش حاضر تعيين تفاوت اثربخشي ذهن آگاهي، معنادرماني و درمان فعال ساز رفتاري بر افکار خودآيند منفي و توجه دانشجويان دختر افسرده سال ١٣٩٨ بود.
نتيجه گيري: نتايج پژوهش حاضر نشان داد هر سه رويکرد درمان ذهن آگاهي، معنادرماني و درمان فعال ساز رفتاري هر يک با هدف قرار دادن يک بعد از افسردگي بر افکار خودآيند منفي و توجه در دختران افسرده با اثر کاهنده اثربخش هستند.
ذهن آگاهي مثبت با افزايش خودشفقت ورزي مي تواند راهبرد تنظيم هيجان در نظر گرفته شود که طي آن از تجربه هيجان هاي دردآور و ناگوار ممانعت به عمل نميآيد (١٩)؛ بلکه تلاش مي شود بسيار مهربانانه با احساسات و هيجان ها به همان صورتي که هستند برخورد شود و مورد پذيرش قرار گيرند؛ در چنين شرايطي است که احساسات منفي جاي خود را به احساسات مثبت ميدهند و فرد قادر خواهد بود از راهبردهاي مقابله اي سازنده و جديد استفاده کند (٢٠) و بدين ترتيب در اين فرايند فرد با تمرين توجه (٢١) و با به چالش کشيدن محتواي افکار و هيجان هاي خود بر مشکلاتش فائق ميآيد (٢٢).
بنابراين ، هدف پژوهش حاضر تعيين تفاوت اثربخشي ذهن آگاهي، معنادرماني و درمان فعال ساز رفتاري بر افکار خودآيند منفي و توجه دانشجويان دختر افسرده بود.