چکیده:
در دورۀ پهلوی اول ساختار سیاسی در ایران به سمت ایجاد دولت مدرن و تسلط گفتمان تمرکزگرایی حرکت کرد و در این زمینه با تاسیس و تقویت نهادهای مختلفی مانند شورای عالی معارف و آموزش و پرورش مدرن، ملی گرایی باستان گرا مبتنی بر زبانفارسی مسلط شد. مقالۀ حاضر با روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، مصوبات این شورا را از خلال مراحل توصیف، تفسیر و تبیین متون مور دتحلیل قرار داده و با افشایلایههای پنهان و ایدئولوژیک این مصوبات، به تحلیل گفتمان مل یگرایی در جریاننوسازی نظام آموزش و پرورش پرداخته و مولفههای ملی گرایی فرهنگی مبتنی بر یکنژاد و زبان را بررسی کرده است. براساس نتایج تحقیق میتوان گفت که نوسازی نظام آموزشی با سیاست ترویج زبان فارسی و درپیش گرفتن استراتژی فرافکنی وحدت بهگذشته از طریق تاریخ سازی و با بهرهگیری از مفاهیمی مانند باستان گرایی و نژادگرایی ازطریق استراتژی های طرد و ادغام تلاش کرد تا وحدت ملی مدنظر مل یگرایان را در شکل یکسان سازی محقق سازد و کثرت فرهنگی موجود در ایران را انکار و تنوع قومی و زبانیرا تضعیف کند.
In the first Pahlavi period, the political structure in Iran moved towards the creation of a modern state and the domination of the centralist discourse. In this regard, establishing and strengthening various institutions such as the High Council of Education and Modern Education, dominated archaic nationalism based on the Persian language. The present article analyzes the approvals of this council through the process of describing, interpreting and explaining the texts by critical discourse analysis of Fairclough.By discovering the hidden and ideological layers of these enactments nationalist discourse during the modernization of the education system was analysed. Furthermore, the components of cultural nationalism based on one race and one language was examined. As a result, modernization of the educational system was carried out with the policy of promoting the Persian language and adopting a strategy of unification based on the historical past and using concepts of archaism and racism. Through strategies of exclusion and integration, the unification desired by nationalists were sought. This process denied the cultural diversity of the country and undermined ethnic and linguistic diversity.
خلاصه ماشینی:
درواقع در اين برهه از تاريخ ، فرايند تحولات را گروه هاي روشنفکري نظريه پردازي ميکردند و نظاميان به پيش ميبردند و مي توان گفت با به سلطنت رسيدن رضاخان طرفداران بناي ايران نوين داراي جايگاه مناسبي در قدرت شدند و اين نيز به نوبۀ خود باعث توجه به ايدة نوسازي نظام آموزشي براي ساختن ملت جديد شد و با اجراي سياست هايي مانند آموزش و پرورش عمومي و تعميم معارف اهداف ديگري همچون تقويت وحدت ملي دنبال مي شد تاآنجا که حتي سپهبد اميراحمدي (١٣٧٣) براي تثبيت دستاوردهاي نظامي خود و آشنا کردن اطفالُ لر با وظايفشان در برابر ميهن ، تأسيس مدرسه را تجويز مي کند و در خاطرات خود مينويسد: به فکر ايجاد مدرسه در خرم آباد افتادم که هم اطفال سادهلوح تربيت شوند و به وظيفه اي که در برابر دين و ميهن دارند آشنا گردند، و هم خوانين اطراف و اکناف لرستان در اثر اينکه فرزندانشان را در خرمآباد در مدرسه ميگذارند هميشه با شهر رفت وآمد خواهند داشت .
بنابراين ، نوشتۀ حاضر با تحليل گفتمان مصوبات اين شورا و بررسي تصميمات اين نهاد و رابطۀ آن با روند ملت سازي در ايران در دورة رضاشاه به طرح اين سؤال ميپردازد: در فرايند نوسازيِ آموزش و پرورش در دورة پهلوي اول چه استراتژي هاي گفتماني براي تقويت ملي گرايي به کار گرفته شده است ؟ مباني نظري و زمينۀ تاريخي پيدايش ناسيوناليسم در پيوند با مفهوم هويت ملي و هم بستۀ پيدايش دولت مدرن است .