چکیده:
دانشهای حدیثی در گذر زمان به حسب نیاز شکل گرفتهاند، آیندهپژوهی علوم حدیث، حکایت از ضرورت تولید و پایهگذاری دو دانش دیگری به نام «فلسفۀ حدیث» و «فلسفۀ علوم حدیث» دارد. این دو دانش، محصول دو نوع نگاه نسبت به حدیث و علوم حدیث است. فلسفۀ حدیث از فلسفۀهای مضاف به امور و از دانشهای درجه یک و فلسفۀ علوم حدیث از فلسفۀهای مضاف به علوم و از دانشهای درجه دو تلقی می شود. هر کدام دارای نظام معرفتی خاصی است. تأسیس فلسفۀهای مضاف در دوران معاصر نه فقط نسبت به حدیث و یا علوم حدیث بلکه برای بخشی از علوم اسلامی، ضرورت دارد. پایهگذاری فلسفۀ حدیث لزوما به معنای جدیدبودن همۀ مفردات و مسائل آن نیست برخی از مباحث آن، در گذشته نیز کموبیش مطرح بوده است. تعمق و نگاه جدیتر نسبت به مسائل بنیادین حدیث در چینش و ساختار خاصی، همراه با تحلیل، نقد و بررسی و افزودن مباحث نوین معاصر بر آن، با رویکرد تاریخی – منطقی، تأسیس فلسفۀ حدیث را به مثابۀ دانش نوین، لازم ساخته است. هدف نگارنده نیز در این مقاله، ساختارشناسی و تقسیمات هندسۀ علوم حدیث و تکمیل آن با افزودن دو دانش جدید با تاکید بر چیستی و بیان ضرروت و أهم مسائل است. تبیین تفصیلی هر یک از مسائل فلسفۀ حدیث، نیازمند پژوهش مستقل بعدی است.
Hadith sciences have been formed as needed over time. The future studies of hadith sciences indicate the necessity of producing and establishing two other sciences called “Philosophy of Hadith” and “Philosophy of Hadith Sciences”. These two sciences are the product of two types of views on hadith and the sciences of hadith. Philosophy of Hadith is considered as one of the relative philosophies to sciences and of the primary degree sciences and the philosophy of the sciences of Hadith is considered as one of the relative philosophies to the sciences and one of the secondary sciences. Each has a specific epistemological system. The establishment of relative philosophies in the contemporary era is necessary not only for hadith or hadith sciences but also for a part of Islamic sciences. Establishing the philosophy of hadith does not necessarily mean that all its contents and issues are new. Some of its topics have been more or less discussed in the past. A more serious reflection on the fundamental issues of hadith in a particular order and structure, along with analysis, critique and addition of new contemporary issues to it, with a historical-logical approach, has necessitated the establishment of the philosophy of hadith as a new science. The purpose of the author in this article is the structure and divisions of the geometry of hadith sciences and to complete it by adding two new sciences with emphasis on definition and expressing its necessity and important issues. A detailed explanation of each of the issues of the philosophy of hadith requires further independent researches.
خلاصه ماشینی:
شیوه متقدمین: هر اصطلاحی به مثابه علم مستقل غیر از آنچه بیان شد از طرف اهل سنت در حوزه دانشهای حدیثی تقسیم دیگری به چشم نمیخورد الا این نکته که برخی از دانشمندان اهل سنت بدان اشاره کردهاند: سیوطی به نقل از حازمی چنین آورده است: علم حدیث در برگیرنده انواع زیادی است که به صد نوع میرسد و هر نوع آن دانش مستقلی است که اگر کسی عمر خود را برای آنها بگذارد به پایانش نخواهد رسید.
(دلبری، 1392: 18) ولی به نظر میرسد با رشد چشمگیر علوم حدیث و پیشنهادی ما مبنی بر تفکیک دانشهای حدیثی به اصلی و فرعی، تمام دانشهای پیشین که این همه از ان به فراوانی یاد شده است در دو الی سه محور کلی و اصلی قابل ادغام باشد که عبارتند از علم رجال، علم مصطلح، و علم فقهالحدیث و سایر دانشها و اصطلاحات دیگر که نزد قدما دانش محسوب شده است از علوم فرعی محسوب میشود.
از مقایسه تقسیمات دانشهای حدیثی اهل سنت و شیعه معلوم میشود که بزرگان ما (اهل سنت) با اینکه عملا در حوزه تاریخ حدیث، و نیز فقه الحدیث، بهطور کلی و عام، پژوهشهای نسبتا جامع و خوبی را انجام دادهاند اما از تاریخ حدیث، به خصوص فقهالحدیث بهعنوان یک فن و یا یک دانش چون دیگر دانشهای حدیثی مثل علم رجال و علم درایه، یاد نکردهاند همچنانکه نسبت به آیندهپژوهشی علوم حدیث، اظهار نظر و یا پیشنهاد تولید دانش خاصی را ارائه ندادهاند این در حالی است که اندیشهوران معاصر شیعه، (نه متقدمین) آن دو به خصوص فقهالحدیث را بهعنوان یک فن مستفل، از دانشهای جدید حدیثی تلقی کردهاند و بر آن تاکید دارند و کتابهای زیادی بهصورت تخصصی در دو سه دهه اخیر در این زمینه نوشته شده است.