چکیده:
وقوع انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷، رویدادی بود که گفتمان هویت بخش آن در سیاست خارجی( گفتمان آرمانگرایی انقلابی) مبتنی بر عناصر گفتمانی استقلال، مبارزه با امپریالیسم و قدرتهای استعماری، استکبارستیزی و حمایت از جنبشهای آزادیبخش بود. قاعدتا شکل گیری چنین گفتمانی در کشور و منطقه ای که جزیره ثبات آمریکا تلقی می شد، با اهداف و منافع این کشور هماهنگی نداشت. به گونه ای که با تسخیر سفارت این کشور بعنوان لانه جاسوسی از سوی دانشجویان پیرو خط امام(ره)، ایالات متحده ضمن قطع روابط دیپلماتیک خود با ایران، طیفی از اقدامات خصمانه را علیه ایران اتخاذ کرد که تا کنون نیز بعد از گذشت چهل سال ادامه داشته است. در این تحقیق ضمن بازشناسی موانع تحول روابط دو کشور، تضاد منافع آنها را از منظر هویت و هنجارهای مقوم هویت که مورد تاکید نظریه سازه انگاری در روابط بین الملل است، بررسی نموده و بیان می نماییم که اگر چه در برهه هایی در موضوعات مشخص و معین، مذاکرات محدود و موردی بین دو کشور صورت گرفته است، اما بدلیل تضاد هویتی آنها امکان تغییر بنیادین در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا وجود ندارد.
Identity Explanation about the Conflicts Structure in the Relation of United State of America and Islamic Republic of Iran Abstract The occurrence of the Islamic revolutionary of Iran in 1357, it was a occurrence that its identity discourse in foreign policy ( discourse of revolutionary idealism) was based on discourse elements such as autonomy, fighting against imperialism and colonial powers and support of liberator movements. Basically creation this kind of discourse in a country and region that was regarded as a stable island for United State of America was not concerted with aim and interests of U.S. conquering the embassy of U.S. by the students of follower of Imam Line, U.S disconnected its diplomatic relation with Iran as well as undertake a wide range of hostile actions against Iran that was continued in past four decade up to this time. In this research meanwhile we study on the obstacle of the evolution of two state relations, we try to study the conflict of their interests from the viewpoint of identity and norms that appraise their identity, as it is emphasized on constructive theory of international relations. Finally we conclude that although in some certain and defined cases were holed limited negotiations between two states, because of coflictual identity ,there is not any possibility to fundamental change the relation of Iran and United State of America.
خلاصه ماشینی:
در اين پژوهش ضمن بازشناسي موانع تحول روابط دو کشور، تضاد منافع آنها را از منظر هويت و هنجارهاي مقوم هويت که مورد تاکيد نظريه سازه انگاري در روابط بين الملل است ، بررسي نموده و بيان مي گردد که اگر چه در برهه هايي در موضوعات مشخص و معين ، مذاکرات محدود و موردي بين دو کشور صورت گرفته است ، اما بدليل تضاد هويتي آنها امکان تغيير بنيادين در روابط ايران و ايالات متحده آمريکا وجود ندارد.
در اين راستا اگر بخواهيم به يکسري از متغيرهاي داخلي تاثيرگذار بر الگوي رفتاري تخاصم آميز آمريکا در قبال ايران بپردازيم ، مي توان به موارد زير اشاره نمود: ١-١-١)اعمال نفوذ لابي هاي صهيونيستي : يکي از علل تداوم سياست خصمانه ايالات متحده آمريکا عليه جمهوري اسلامي ايران ، اعمال نفوذ لابي هاي صهيونيستي است که مهمترين آنها «آيپک » ١مي باشد.
براين اساس ايران به عنوان جمهوري اسلامي ايران و با ماهيت فعلي نمي تواند، سازشي با ايالات متحده داشته باشد (مهدي زاده ، ١٣٨٦: ٢٠) علاوه بر اين همانطور که ذکرشد، اساس جهت گيري انقلاب اسلامي ايران مبارزه باسيادت و سلطه آمريکا در ايران و منطقه بوده است و مبارزه با امريکا کانون جهت گيري انقلاب اسلامي ايران را شکل مي دهد.
از نظر جمهوري اسلامي ايران ، ادعاهاي حقوق بشري آمريکا دستاويزي براي اعمال سياست بين المللي و منطقه اي ، اين کشور است .