چکیده:
نظریة علم حضوری جایگاه ویژهای را در نظام صدرایی به خود اختصاص داده است. علم حضوری هم یک نظریه در حوزة معرفت شناسی فلسفة صدرا است و هم نظریهای است برای تبیین خودآگاهی. تأمل بر این نظریة مهم، بیدرنگ ما را متوجه ماهیت پیچیده و رازآمیز آن خواهد کرد. نوشتار حاضر بر آن است تا در قالب نگرشی مقایسهای بین این نظریه و یکی از مهمترین نظریههای خودآگاهی در فلسفة تحلیلی، یعنی نظریة آشنایی، با زبانی روشنتر یک بازخوانی دقیق و شفاف از آن ارائه کند. نظریة آشنایی راسل در نگاه نخست یکی از شبیهترین نظریهها به نظریة صدرا است. ویژگیهایی همچون شرط حضور، بیواسطگی، خطاناپذیری و از این قبیل، نمونههایی از همسویی این دو نظریهاند. اما بحث اتحاد عالم و معلوم در نظریة صدرا نقطة جدایی این دو نظریه است و در حقیقت جایی است که ادعای قرابت میان این دو را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. در نهایت شاید با قدری تسامح بتوان گفت نظریة راسل تصویری ابتدایی و تکمیل نشده از نظریة صدرا است. ضمن اینکه باید توجه داشت که فهم این دو نظریه در بستر نظام فلسفی متفاوت این دو فیلسوف- یعنی اصالت وجود صدرا و مبناگرایی معرفتی راسل- ادعای قرابت عمیق بین این دو نظریه را مشکلتر میسازد.
The theory of “knowledge by presence” has a special place in the Sadra system. “Knowledge by presence” is both a theory of knowledge in Sadra's philosophy and a theory for explaining self-knowledge. Reflecting on this important theory will immediately make us realize its complex and mysterious nature. The present paper intends to provide an accurate and clear reading of this theory in a clearer language in the form of a comparative approach between this theory and one of the most important theories of self-knowledge in the analytic philosophy, namely the theory of “Knowledge by acquaintance”. At first glance, Russell's theory of “Knowledge by acquaintance” is one of the most similar to Sadra's theory. Such characteristics as the condition of presence, immediacy, and infallibility are examples of the similarity of these two theories. But the discussion of “unity of the knower and the known” in Sadra's theory is the point of separation between the two theories, and in fact, it is a place that will seriously challenge the claim of closeness between these theories. Finally, perhaps with some tolerance, Russell's theory is a primitive and incomplete picture of Sadra's theory. Furthermore, it should be noted that understanding these two theories in the context of the different philosophical systems of these two philosophers -namely Sadra's theory of Unity and originality of existence and Russel's theory of Knowledge by Acquaintance- makes it more difficult to claim the deep closeness between these two theories.
خلاصه ماشینی:
اما بحث اتحاد عالم و معلوم در نظريۀ صدرا نقطۀ جدايي اين دو نظريه است و در حقيقت جايي است که ادعاي قرابت ميان اين دو را با چالش جدي مواجه خواهد کرد.
همچنين در راستاي اين پژوهش تطبيقي به اين سؤالات پاسخ خواهيم داد که آيا مشابهت هاي ظاهري نظريۀ صدرا با نظريۀ آشنايي راسل که معرفت از طريق آشنايي را هم چون معرفت حضوري معرفتي بي واسطه ، خطاناپذير و ترديدناپذير معرفي مي کند نشان از قرابت و همسويي بنيادي بين اين نظريه ها دارد يا چيزي جز يک قرابت ظاهري صرف بين آن ها نيست ؟ آيا ارائه کنندگان اين نظريات با پيش زمينه اي از انگيزه ها و مباني مشابه اين نظريه ها را مطرح کرده اند؟ در اين مقاله ، به منظور پيگيري اهداف ياد شده ، ابتدا نظريۀ آشنايي راسل را معرفي و تحليل خواهيم کرد.
تکيه بر مفهوم حضور، نقطه اي است که توجه را به سمت شباهت بين اين نظريه و نظريۀ علم حضوري صدرا که بر اساس مفهوم حضور تعريف شده است جلب ميکند.
در اين عبارات صدرا سعي در تعريف رابطۀ معرفتي ميان عالم و معلوم دارد و کاملا به اين نکته مهم اذعان دارد که صرف وجود و به اصطلاح ، حضور چيزي نزد چيزي براي تحقق يک ارتباط معرفتي کافي نيست و اين يکي از امتيازات مهم اين نظريه است .
گفتيم که صدرا با وجود اين که علم حضوري را بر مبناي حضور معرفي ميکند، اما در عين حال به صرف حضور براي تعريف معرفت اکتفا نميکند و بحث از رابطۀ اتحادي ميان عالم و معلوم را به ميان ميآورد.