چکیده:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش شیوههای فرزند پروری به والدین کودکان دارای مشکلات عاطفی – رفتاری اجرا شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود. جامعة آماری این پژوهش شامل دختران و پسران 6 تا 8 سال مقطع پیشدبستان و دبستان اسلامشهر بودند. روش نمونهگیری بهصورت در دسترس بوده؛ به این صورت که از بین کودکان ارجاع داده شده (به دلیل مشکلات هیجانی و رفتاری) به مرکز مشاوره آموزشوپرورش اسلامشهر و بر اساس مطالعه پرونده این دانش آموزان و با اعلام رضایت والدین جهت محرمانه ماندن اطلاعات و حضور در جلسات درمان، 20 نفر از والدین واجد شرایط این دانش آموزان بهعنوان نمونة پژوهش انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار سنجش پرسشنامه تواناییها و مشکلات (گودمن، 1997) بود. در گروه آزمایش 6 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه) مداخله صورت گرفت. دادهها از طریق تحلیل کوواریانس و با استفاده از نرمافزار SPSS-23 تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش شیوههای فرزند پروری به والدین بر کاهش مشکلات عاطفی (اضطراب و افسردگی) و مشکلات رفتاری (سلوک و مشکل با همسالان) در کودکان 6 تا 8 ساله بطور معناداری موثر بوده است ((P≤0/01 اما آموزش شیوههای فرزند پروری به والدین در مشکلات بیش فعالی کودکان 6 تا 8 ساله تاثیر معناداری نداشته است ((P>0/05.
Purpose - This study investigated and determined the effect of training parenting practices to parents of children with emotional-behavior problems. Design/methodology/approach - The current research was quasi-experimental with pretestposttest design with control group. The population of this study included boys and girls 6 to 8 years of pre-primary and primary schools in Eslamshahr. This means that among children (due to emotional and behavioral problems) referred to counseling center and based on their files in school twenty student were selected. They were randomly assigned to two experimental and control groups. The assessment tool was Strengths and Difficulties Questionnaire (Goodman, 1997). In the experimental group 6 sessions (each session 90 minutes) intervention was use. Data were analyzed by covariance method and software SPSS 23. Finding – The results showed that training parenting style to parents cause to decrease the emotional problems (anxiety and depression) and behavioral problems (conduct and problems with peers) in children 6 to 8 years in both groups, in other words, there was a significant difference (P≤0/01); But this training was no effect on hyperactivity problems in this children, means that was no significant difference (P>0/05).
خلاصه ماشینی:
ساندرز، متيو، مارکي-دادسان، کارن و ترنر٣ (٢٠١٠) در پژوهشي برنامۀ فرزند پروري منحصربه فرد و حمايت از خانواده را براي کاهش شيوع مشکلات رفتاري و هيجاني کودکان طراحي کردند و نتايج نشان داد که آموزش والدين ميتواند بر کاهش شيوع مشکلات رفتاري و 1 Wakimizu, Fujioka, Iejima and Miyamoto 2 Whittingham, Sanders, McKinlay and Boyd 3 Sanders, Matthew, Markie–Daddsand, Karen and turner هيجاني در کودکان مؤثر واقع شود.
تهراني دوست (١٣٨٧) نيز در پژوهشي تحت عنوان تأثير آموزش تربيت سازنده والدين به فرزندان در کاهش مشکلات رفتاري کودکان به اين نتيجه رسيد که مداخله هاي آموزش تربيت سازنده ميتواند در زمينه هاي مختلف در بهبود عملکرد فرزندان مؤثر باشد.
بنابراين با توجه به اهميت و نقش آگاهي والدين نسبت به مهارتهاي فرزند پروري مؤثر، مسئله ي اصلي اين پژوهش تعيين ميزان اثربخشي شيوههاي فرزند پروري والدين بر کاهش مشکلات هيجاني و رفتاري کودکان ٦ تا ٨ سال بوده است .
همچنين نتايج پژوهش يارمحمديان و همکاران (١٣٩٠) و تهراني دوست (١٣٨٧) که در پژوهش خود نشان دادند که آموزش شيوههاي صحيح فرزند پروري باعث کاهش مشکلات هيجاني و رفتاري در کودکان ميشود با يافته هاي پژوهش حاضر همخوان ميباشد.
با توجه به يافته هاي اين پژوهش مي توان گفت که آموزش و آگاهي والدين از نحوهي برخورد صحيح با کودک خود و کسب آگاهي از مؤثرترين شيوه هاي فرزند پروري (روش مقتدرانه ) و برخورد مناسب با کودک نه تنها مي تواند مشکلات هيجاني و رفتاري کودکان را کاهش دهد؛ بلکه در اثر آرامش روان آنها، فرصت بهتري براي رشد و يادگيري در اختيارشان قرار خواهد گرفت .