چکیده:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی کیفیت زندگی بر اساس بهزیستی ذهنی و مثبت اندیشی انجام شد.
روش: روش پژوهش حاضر از لحاظ گردآوری دادهها توصیفی از نوع همبستگی و از لحاظ هدف در زمره پژوهشهای بنیادی بود. جامعه آماری این پژوهش تمام کارمندان بانکهای صادرات منطقه 6 تهران بودند. در این پژوهش تعداد نمونه آماری بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1976) 240 نفر بودند. جهت نمونهگیری از نمونهگیری طبقهای مرحلهای استفاده شد. در پژوهش حاضر جهت سنجش کیفیت زندگی از پرسش نامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 2000). جهت سنجش مثبت اندیشی از پرسش نامه مثبت اندیشی (اینگرام و ویسنیکی، 2001) جهت سنجش بهزیستی ذهنی از پرسش نامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر (1979) استفاده شد. جهت پیش کیفیت زندگی بر اساس مثبت اندیشی و بهزیستی ذهنی از تحلیل رگرسیون چند گانه با روش گام به گام برای ورود متغیرهای پیش بینی در مدل رگرسیون استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که 6 خرده متغیر 1-سلامت جسمی 2- بهزیستی روان شناختی3- روابط اجتماعی4-سلامت محیط 5- کیفیت زندگی 6- مثبت اندیشی وارد معادله رگرسیون شدند. همچنین نتایج نشان داد که سلامت جسمی به تنهایی 20% از واریانس مشاهده شده در بهزیستی ذهنی را پیش بینی کرد. اضافه شدن بهزیستی روان شناختی، روابط اجتماعی، سلامت محیط ، کیفیت زندگی و مثبت اندیشی به ترتیب باعث افزوده شدن 4، 2، 2، 2، 3 درصد به واریانس قبلی اضافه شد و شش مدل روی هم 33% از واریانس بهزیستی ذهنی را تبیین میکنند R Square = 30).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش بین مثبت اندیشی و کیفیت زندگی با بهزیستی ذهنی رابطه وجود دارد. لذا بهزیستی ذهنی بر اساس مثبت اندیشی و کیفیت زندگی پیش بینی میشود.
Purpose: The present study aimed to predict the quality of life based on mental well-being and positive thinking. Methodology: The present research method was a descriptive correlation in terms of data collection and in terms of purpose it was among the basic researches. The statistical population of this study was all employees of export banks of Tehran's 6th district. In this study, the number of statistical samples based on Karajsi and Morgan table (1976) was 240 people. Step-by-step class sampling was used for sampling, In the present study, to measure the quality of life from the Quality of Life Questionnaire (World Health Organization, 2000). Positive Thinking Questionnaire (Ingram and Wissenicki, 2001) was used to measure positive well-being. Goldberg and Hiller (1979) General Health Health Questionnaire was used to measure mental well-being. The step-by-step method was used to enter the prediction variables in the regression model. Results: The results showed that 6 sub-variables 1. Physical health 2- Psychological well-being 3- Social relations 4- Environmental health 5- Quality of life 6- Positive thinking entered the regression equation. The results also showed that physical health alone predicted 20% of the variance observed in mental well-being. The addition of psychological well-being, social relationships, environmental health, quality of life and positive thinking, respectively, added 4, 2, 2, 2, 3% to the previous variance, and the six models together explained 33% of the variance of mental well-being. R Square = 30). Conclusion: According to the research findings, there is a relationship between positive thinking and quality of life with mental well-being. Therefore, mental well-being is predicted based on positive thinking and quality of life.
خلاصه ماشینی:
نتيجه گيري: با توجه به يافته هاي پژوهش بين مثبت انديشي و کيفيت زندگي با بهزيستي ذهني رابطه وجود دارد.
جهت بررسي نرمال بودن توزيع متغيرهاي پژوهش بر اساس آزمون کلموگروف - اسميرنوف نشان مي دهد همه متغير ها و خرده متغير هاي پژوهش با توجه به مقدار z نرمال مي باشند جدول ٣ همبستگي بهزيستي ذهني ،کيفيت زندگي و مثبت انديشي (به تصویر صفحه رجوع شود) توجه : شماره هاي موجود در جدول عبارتند از -سلامت جسمي٢- بهزيستي ذهني ٣- روابط اجتماعي٤-سلامت محيط ٥- سلامت جسماني ٦- اضطراب ٧-افسردگي ٨- اختلال در عملکرد اجتماعي٩- بهزيستي ذهني ١٠- کيفيت زندگي ١١- مثبت انديشي بر اساس نتايج جدول ٣ بين کيفيت زندگي با بهزيستي ذهني (٠/٦٨ = r) در سطح ٠/٠١ رابطه مثبت و معني داري وجود دارد.
بر اين اساس متغير هاي ١-سلامت جسمي ٢- بهزيستي روان شناختي ٣- روابط اجتماعي٤-سلامت محيط ٥- کيفيت زندگي ٦- مثبت انديشي وارد مدل شده اند.
نتايج اين پژوهش با پژوهش حسيني (١٣٩٦) و دژاکام (١٣٩٥)، جوشنلو و دائمي (٢٠١٥)، صالحي و زماني (١٣٩٤)، مظفري نيا و همکاران (١٣٩٣)، برزگربفروبي (١٣٩٣)، گل پرور و همکاران (١٣٩٣)، يگانه (١٣٩٢)، فولاد چنگ و انباردار (١٣٩١)، ينگ و چن (٢٠١٤)، برنستين (٢٠٠٥)، کونينگ (٢٠٠٢)، غلامي جليسه (١٣٨٦)، باقرپور و بهرامي (١٣٨٥) و فراهاني (١٣٨٥) همسو بود در تبيين نتايج اين فرضيه مي توان گفت مثبت انديشي که به ايمان واقعي، باورهاي قوي مذهبي و انگيزش دروني افراد مربوط بوده با تعالي و کمال انسان به ويژه وضعيت بهزيستي ذهني آنان ارتباط دارد.