چکیده:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و معنادرمانی بر اضطراب مرگ در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه، شامل تمامی زنان مبتلا به سرطان پستان بود که در بهار 1398 به بیمارستان آراد شهر تهران مراجعه کرده بودند و دارای پرونده پزشکی بودند. از بین آنها 45 نفر به صورت نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و در یک گروه در انتظار درمان و دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. آزمودنیهای گروه آزمایش اول و دوم هر یک به ترتیب درمان متمرکز بر شفقت (طی 8 جلسه) و معنادرمانی (طی 8 جلسه) دریافت کردند و گروه در انتظار درمان آموزشی دریافت نکرد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه اضطراب مرگ DAS (تمپلر، 1970) استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با روش آماری تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی LSD در نرمافزار SPSS21 انجام گرفت. نتایج نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت به طور معناداری باعث کاهش اضطراب مرگ (55/96=F و 002/0=p) شده است. همچنین، معنادرمانی به طور معناداری باعث کاهش اضطراب مرگ (85/108=F و 0005/0=p) شده است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که معنادرمانی (91/65=F و 05/0>p) تاثیر بیشتری نسبت به درمان متمرکز بر شفقت دارد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، میتوان از معنادرمانی جهت کاهش اضطراب مرگ به صورت موثرتری نسبت به درمان متمرکز بر شفقت در زنان مبتلا به سرطان پستان استفاده کرد.
The purpose of this study was to compare the effectiveness of Compassion-Focused therapy and Logotherapy on Death Anxiety in Females with Breast Cancer. The research method was quasi-experimental with a pretest-posttest design with the control group. The statistical population of the study included all females with breast cancer who were referred to Arad hospital and had a medical record in spring 2020. Among them, 45 females were selected by purposive sampling and randomly replaced in a control group (waiting for treatment) and two experimental groups (15 people in each group). The subjects of the first and second experimental groups received Compassion-Focused therapy (during 8 sessions) and Logotherapy (during 8 sessions), respectively. the control group (waiting for treatment) did not receive any intervention. For data collection, the Interpersonal Death Anxiety DAS (Templer, 1970) was used. Data were analyzed by analysis of covariance and LSD in SPSS21. The results showed that Compassion-Focused therapy significantly decreased Death Anxiety (F=96.55, p=0.002). Also, Logotherapy significantly decreased Death Anxiety (F=108.85, p=0.0005). The results also showed that Logotherapy has a greater effect on Death Anxiety (F = 65.91 and p <0.05) than Compassion-Focused therapy. According to the results of the present study, Logotherapy can be used to decrease Death Anxiety more effectively than Compassion-Focused therapy in females with Breast Cancer.
خلاصه ماشینی:
مقايسه درمان متمرکز بر شفقت و معنادرماني بر اضطراب مرگ در زنان مبتلا به سرطان پستان Comparison of the Effectiveness of Compassion-Focused Therapy and Logotherapy on Death Anxiety in Females with Breast Cancer زيبا کيارسي Ziba Kiarasi PhD student, Department of Pychology, Sari Branch, دانشجوي دکتري تخصصي، گروه روان شناسي، واحد ساري، دانشگاه آزاد Islamic Azad University, Sari, Iran.
همچنين يافته هاي پژوهشي ديگر در زمينه اثربخشي درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش استرس ، اضطراب ، افسردگي (هادي قنوات ، ١٣٩٨؛ سيدجعفري، ١٣٩٨؛ شيرالي نيا و همکاران ، ١٣٩٧)، افزايش ميزان خوش بيني (قدم پور و منصوري، ١٣٩٧)، بر تاب آوري و اميد به زندگي (سيدجعفري و همکاران ، ١٣٩٩)، برتنظيم شناختي هيجان (يزدانبخش و همکاران ، ١٣٩٩) بر نشخوار فکري (هاديان و جبل عاملي، ١٣٩٨) بر سلامت روان (سليمي و همکاران ، ١٣٩٧)، بر اميد به زندگي (سيدجعفري و همکاران ، ١٣٩٨) و بر اضطراب مرگ (بهاروندي و همکاران ، ١٣٩٩) تاييد شده است .
از جمله آن ها ميتوان به اثربخشي معنادرماني بر اضطراب مرگ و سازگاري اجتماعي (کيارسي و همکاران ، ١٤٠٠؛ ممشلي و آلوســـتاني، ١٣٩٨؛ حاجي عزيزي و همکاران ، ١٣٩٦؛ گل محمديان ، نظري و پروانه ، ١٣٩٥؛ ولايي و زاليپور، ١٣٩٤؛ قربانعليپور و اسماعيلي، ١٣٩١)، بر اضطراب (پارپايي و کاکابرائي، ١٣٩٧؛ محبت بهار و همکاران ، ١٣٩٢)، بر عزت نفس و بهزيستي روانشناختي (اماني، احمدي و حميدي، ١٣٩٧)، بر تاب آوري (فروزنده ، مامي و اماني، ١٣٩٩؛ پناه علي و زنجاني، ١٣٩٨؛ قاسمي و همکاران ، ١٣٩٨)، بر ميزان شادکامي و احساس تنهايي (فرهنگي، ١٣٩٩) بر خودانگاره و افسردگي (سويانتي، کليات و دايليما٤، ٢٠١٨)، بر افسردگي پس از زايمان (السانتي و آپرياني ،٢٠١٩٥)، و بر استرس پس از سانحه (سوجيارتي و ارلانگا،٢٠١٨٦) اشاره نمود.