چکیده:
محلات شهری با ویژگیهای خاص خود در دوره اسلامی متأثر از عوامل متعددی تشکیل میشدند. یکی از مهمترین این عوامل، افتراق یا اتحاد مذهبی ساکنان یک محله با بازاریان و متولیان مذهبی در محلات شهری بود. به بیانی بهتر پیروان هر مذهب در محله خاص خود زندگی میکردند و محل زندگی آنها با محل کسبوکار پیشهوران و صاحبان حرف هممذهبشان، وحدت جغرافیایی داشت. نزدیکی پیشهوران با محافل و متولیان مذهبی در شهرها در کنار برخی دلایل دیگر، منجر به آن شد که بهطور مستمر نقش مذهب در مناسبات اقتصادی و فرهنگی پیشهوران، برجستهتر و پررنگتر شود. بهتبع همین مسئله، صفبندیهای مبتنی بر عامل مذهب، در محلات مختلف و بازارهای آنها تشکیل شد و کمکم دامنه عملی به خود گرفت. این تنازعات فرقهای در طول زمان، نتایج زیانبار اقتصادی و جانی فراوانی بهویژه برای پیشهوران بهعنوان مهمترین نهاد اجتماعی آن عصر به بار آورد. با توجه به اهمیت این مسئله در اقتصاد جوامع اسلامی، پژوهش حاضر بامطالعه موردی شهر بغداد بهویژه محله کرخ آن به دنبال پاسخ به این پرسش است که منازعات مذهبی چه نقشی در تضعیف اقتصادی و سیاسی پیشهوران بغداد در قرون چهارم و پنجم هجری در مقابل حکومت داشته است؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که منازعات فرقهای در بغداد به دلیل آتشسوزی بازارها، کشتار نیروهای ماهر پیشهور و غارت مغازهها و اموال پیشهوران موجب تضعیف اقتصادی طبقه بازاریان و نابودی برخی کسبوکارها شده است که درنهایت این عوامل موجب تضعیف پیشهوران در مقابل حکومت نیز شده است. این پژوهش درصدد است با رویکردی توصیفی تحلیلی، به واکاوی دادههای تاریخی پیرامون نقش منازعات مذهبی در تضعیف اقتصادی پیشهوران بغداد در قرون چهارم و پنجم بپردازد.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اهميت اين مسئله در اقتصاد جوامع اسلامي، پژوهش حاضر بامطالعه موردي شهر بغداد به ويژه محله کرخ آن به دنبال پاسخ به اين پرسش است که منازعات مذهبي چه نقشي در تضعيف اقتصادي و سياسي پيشه وران بغداد در قرون چهارم و پنجم هجري در مقابل حکومت داشته است ؟ فرضيه پژوهش حاضر اين است که منازعات فرقه اي در بغداد به دليل آتش سوزي بازارها، کشتار نيروهاي ماهر پيشه ور و غارت مغازه ها و اموال پيشه وران موجب تضعيف اقتصادي طبقه بازاريان و نابودي برخي کسب وکارها شده است که درنهايت اين عوامل موجب تضعيف پيشه وران در مقابل حکومت نيز شده است .
ق نيز حنبليان بغداد به بهانه تبعيد رهبر مذهبي خود، «بربهاري»، بازارها و مغازه هاي پيشه وران محله باب الشام را غارت کردند و بازار پارچه فروشان کرخ را به آتش کشيدند (الصولي، ١٩٣٥ م ، ١٣٥٤ ق : ٦٥؛ ابن جوزي، ١٤١٢ ق /١٩٩٢ م : ١٣ /٣٤٩).
با توجه به سابقه آتش گرفتن بازار و محله کرخ به وسيله اهل سنت در درگيري هاي فرقه اي، مي توان حدس زد که به احتمال زياد اين قبيل آتش سوزيها نيز غيرمستقيم با آنان ارتباط داشته است چراکه اختلافات مذهبي مناسبات ميان اهل سنت و شيعيان ساکن کرخه را به حد دشمني صريح و بي پروا رسانده بود و به دليل چالش هاي موجود انجام هر اقدامي از جانب يکي از طرف هاي درگير در منازعه دور از تصور نبوه است .