چکیده:
لوکلزیو از نویسندگان قرن بیستم فرانسه با نوشتن رُمان اُنیتشا ماهیت و نظام اسطورهایی را همچون رُمانهای دیگر خود در بستر روایت برجسته میکند. در نزد لوکلزیو اسطوره ایکاروس بصورت نهاد و نظامی اجتماعی ظاهر میشود تا تغییرات زمانی و تاریخی خود را در قالب معنایی برگشتپذیر ارائه دهد. در داستان اُنیتشا، عناصر زمانی و مکانی بگونهایی در کنار یکدیگر قرار میگیرند تا یک «خواب»، یک گذشته و یک هویت گُمشده را از ورای وقایع اجتماعی و عناصر طبیعی بازسازی کنند. خلق اسطوره در این داستان، مضامین و قواعد ساختاری را به همراه دارد. پیوند معانی اسطورهایی نیز بگونهای شکل میگیرد که پایداری و ویژگی «زبانیِ» خود را منعکس کند. از اینرو، معنی اسطورهایی ایکاروس در این داستان جزئی از زبان و نظامِ معنایی محسوب میشود که حاکی از تصاویر زمانی و مکانی، و برخوردار از ساختاری مشترک و همگانی است. و این ساختار زبانیِ اسطوره است که با اجزاء و لایههای گسسته و مستور به روایتها و حوادث تاریخی شکل و اُلگو میدهد
Le Clezio, the 20th century French novelist, highlights the mythical nature of his work through narration. For Le Clezio, Icarus appears as a social figure in order to present historical and chronological changes as a reversible concept. In Onitsha, temporal and spatial elements are in such order that a dream, the past and a missing identity are reconstructed through societal events and natural elements. Creating a myth in Onitsha accompanies structural rules. Connections between mythical concepts reflect linguistic constancy. Therefore, mythical nature of Icarus is considered as linguistic and semantic structure expressing temporal and spatial realities owing to a general structure. This mythical language consisting incoherent elements shapes historical events.Le Clezio, the 20th century French novelist, highlights the mythical nature of his work through narration. For Le Clezio, Icarus appears as a social figure in order to present historical and chronological changes as a reversible concept. In Onitsha, temporal and spatial elements are in such order that a dream,
خلاصه ماشینی:
بازخواني اسطوره «ايکاروس » و کارکرد ساختاري آن در داستان انيتشا نوشته ژان -ماري گوستاو لوکلزيو براساس آراء کلود لوي-استراوس وحيد نژاد محمد دانشيار گروه آموزشي زبان و ادبيات فرانسه ، دانشگاه تبريز تبريز، ايران (تاريخ دريافت : ٩٨/١٠/٢١، تاريخ تصويب : ٩٩/٠٤/٠٣، تاريخ چاپ : زمستان ١٤٠٠) چکيده لوکلزيو از نويسندگان قرن بيستم فرانسه با نوشتن رمان انيتشا ماهيت و نظام اسطوره ايي را همچون رمانهاي ديگر خود در بستر روايت برجسته ميکند.
لوکلزيو در اين داستان تلاش ميکند تا به اشکال تجارب خود که با وقايع پيوند خورده ، عينيت بخشيده و آگاهي تاريخي و اسطوره ايي را در بطن تخيل و ادراک و ارزش هاي بشري نشان دهد.
انيتشا داستان اسطوره ايي آخرين ملکه مروا از نسل امپراطوري مصر قديم است که مردمان اين ملکه از سرزمين اجدادي خود توسط اشغالگران آکسوم ٢ رانده شده اند.
»(لوکلزيو، ١٩٩١، ١٨٧) البته برداشت ما از اسطوره در داستان انيتشا صرفا نميتواند محدود به صورت طبيعي و مقدس باشد زيراکه تجليات عيني اشکال زيستي شخصيت هاي داستاني را استحاله ايي نشان ميدهد که در يک بافتار گسترده و پيوسته بوده و اين جوهره کلي اسطوره لوکلزيو خواهد بود که برگرفته از ذهن انسان و برخوردار از ماهيتي واحد است .
لوکلزيو با علم به اينکه انسان ، ماهيت خود را در بطن فرهنگ هاي سنتي محقق ميسازد، ساختار اسطوره را در درون يک نظام نشانه ايي با عناصر تاريخي نشان ميدهد.
Myth & Literature [Ostoureh & Adabiyyat], Tehran: SAMT Publications, 1383/2004.