چکیده:
عدالت اجتماعی در شهر و محیط های شهری به جهت ارتباط مستقیم با تامین نیاز های مردم در شهر بسیار اهمیت دارد و بر میزان کیفیت زندگی شهری و عدالت شهری تاثیر بسزایی دارد یکی از جنبه های عدالت شهر عدالت اجتماعی در شهر است. دیوید هاروی از جغرافیدانان رادیکال است که به کارگیری عدالت اجتماعی را در تحلیل های جغرافیایی الزم میداند. او اولین جغرافی دانی است که در کتاب خود مفهوم عدالت اجتماعی را در کمک به خیر و صالح همگانی، تخصیص عادالنه منابع و رفع نیازهای اساسی مردم به کار میگیرد. او با طرح وابستگی میان نابرابری های اجتماعی و ساختارهای فضای جغرافیایی بنیانگذار جغرافیای نو گردید. همچنین با تاکید بر مفهوم عدالت اجتماعی و اقتصاد نظریات جدیدی را در زمینه شهر، فضا، اقتصاد و به طور کلی، اقتصاد سیاسی شهر ارایه کرده است. دیوید هاروی از مطرح ترین اندیشمندانی است که با تاکید بر مفهوم حق به شهر در نظریاتی چون مازاد اقتصادی، شهر و عدالت اجتماعی و نیز حق حضور در شهر عدالت محور بر لزوم نفی انباشت سرمایه در جوامع سرمایهداری کنونی، شهر را بازتاب آرزوها و نیازهای تمامی ساکنان آن معرفی میکند. این پژوهش راهبردی- شهری به کمک روش توصیفی- تحلیلی ضمن مروری بر ادبیات موضوع، به بررسی دیدگاه های هاروی در ارتباط با اجتماع های عدالت محور پرداخته است. در این مقاله توضیح مختصری در زمینه مفاهیم عدالت اجتماعی و دموکراسی داده و سپس با توجه به نطریات دیوید هاروی به بررسی اثرات غیبت دموکراسی بر عدالت اجتماعی در شهر و پیامد های آن میپردازیم .
خلاصه ماشینی:
او اولین جغرافی دانی است که در کتاب خود مفهوم عدالت اجتماعی را در کمک به خیر و صلاح همگانی، تخصیص عادلانه منابع و رفع نیازهای اساسی مردم به کار میگیرد.
اما چه چیزی را باید توزیع کرد؟ بین چه کسانی باید توزیع شود و توزیع عادلانه چگونه صورت میگیرد؟ این سه مورد مستلزم تعریف مفهوم دیگری به نام دموکراسی است.
دموکراتیک زیستن، علمی زندگی کردن است، یعنی زندگی کردن بر اساس حسابگرهای مداوم وبرنامه ریزی شده و قانونمند، دموکراسی هنگامی واقعیت می یابد که حاکمیت قانون و برابری حقوق شهروندان در پناه قانون واقعیت یابد و Social Justice Socrates Plato Karl Marx Friedrich Engels John Rawls David Harvey David Hume Jeremy Bentham John Stuart Mill مردم خود، راه زندگی سیاسی را تعیین کنند، حاکمیت قانون واقعیت پیدا نخواهد کرد،.
اما اگر افراد مجبور به زندگی در آن منطقه باشند، آنگاه معیار اول یعنی نیاز برای توجیه جبران خسارت میتواند مورد استفاده قرار بگیرد بدین ترتیب هاروی دو ضابطه را برای دستیابی به عدالت اجتماعی ارائه میکند (سعیدی رضوانی، 1393 :139).
2-1- اما چه بر سر عدالت اجتماعی در غیبت دموکراسی میآید؟ همانگونه که گفته شد عدالت بر بستر دموکراسی قرار دارد و در نبود آن در هر سه فرآیند چه چیزی را باید توزیع کرد؟ بین چه کسانی باید توزیع شود و توزیع عادلانه چگونه صورت میگیرد؟ اختلال به وجود میآید .
در نبود دموکراسی مفهوم عدالت به واژه ای بی معنی بدل میشود و مناسبات قدرت و سرمایه داری جایگزین روابط توزیع و تقسیم عادلانه منابع میگردد.