چکیده:
دور شدن جامعه مسلمان از دوران رشد و شکوفایی تمدنی، پس از رویارویی مسلمانان با مدرنیته و تمدن غربی، آنان را به اندیشهورزی ژرف و فراگیر درباره سازکار ورود دوباره جامعه مسلمان به چرخه تمدن واداشت. نظریهپردازی تمدنی اندیشمندان مسلمان در دو سده گذشته، فراز و فرود بسیاری داشته و رویکردهای کاملاً متفاوتی را فرا روی جامعه مسلمان قرار داده است. چیستی، چگونگی و چرایی این تحولات نظری، مسئلهای است که در این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی، بررسی شده است تا از رهگذر برجستهسازی ضعفها و قوتهای مهمترین دیدگاههای تمدنی، زمینه مناسبی برای افزایش کارآمدی نظریه تمدن در اندیشه معاصر مسلمین فراهم آورد. تحولات نظریه تمدن در اندیشه معاصر مسلمین، با محوریت سه مسئله مشخص و متمایز، قابل بررسی است: مسئله عقبماندگی، مسئله هویت دینی و مسئله پیشرفت. امروزه هیچیک از دیدگاههای نظری اندیشمندان مسلمان درباره تمدن، نتوانسته است با کمرنگ کردن یا از میان برداشتن دیدگاههای همسان و متناظر، به گفتمان مسلط تبدیل شود؛ اما آشنایی با ضعفها و قوتهای هریک از آنها، میتواند نظریه تمدن را در جامعه مسلمان از غنا و کارآمدی بیشتری بهرهمند کند.
خلاصه ماشینی:
گسترش انديشه و ديدگاه تمدنی امام خمينی، بهويژه پس از برپايی نظام اجتماعی و حاکميت سياسی برآمده از آن، اين باور را در جامعه مسلمان و بسياری از انديشمندان نهادينه کرد که الگوی روزآمد و شاخصهای کارآمد تمدن دينی را همچنان میتوان با تکيه بر قرآن و سنت پيگيری کرد و نهادهای اجتماعی، نظام سياسی، امت همبسته و يکپارچه، عقلانيت و خردورزی، امنيت، قانونگرايی و قانونمداری سازگار و همنوا با آموزههای اسلامی را در جامعه پديد آورد.
انديشه اجتماعی مالکبننبی و سيدقطب درباره تمدن اسلامی، همچنين الگوی تمدنسازی برآمده از انديشه هريک از آنان، بر اساس پذيرش و پيامدهای اجتماعی مشهودی که در نيمقرن گذشته در جامعه مسلمان داشته است، نقاط ضعف و قوتی را نشان میدهد که بر بیکفايتی و جامعيت ديدگاهها و نظريههای پديدآمده از سوی آنان در زمينه تمدنسازی مسلمانان، دلالت میکند؛ بهويژه آنکه همزمان با اثرگذاری اين انديشهها در گستره وسيعی از جهان اسلام، انقلاب اسلامی ايران نيز خود را بهعنوان موفقترين تلاش علمی و عملی در ساحت تمدنی، تثبيت کرد.
اکنون هيچيک از ديدگاههای نظری انديشمندان مسلمان درباره تمدن، نتوانسته است با کمرنگ کردن يا از میان برداشتن ديدگاههای همسان و متناظر، به گفتمان مسلط تبديل شود؛ اما از آنجا که اين ديدگاهها و نظريهها دستاورد چندين سده تلاش نظری و عملی جريان دينی در تاريخ جامعه مسلمان است، نمیتوان برای حرکت به سوی آينده تمدنی جامعه مسلمان، به آنها بیتوجهی کرد.