چکیده:
ایده تجسّد تکنولوژیکی اوّلین مساهمت فلسفه در تبیین تکنولوژی است. این مقاله به منظور روشن ساختن چگونگی تحوّل تاریخی این ایده، در وهله اول، چارچوبی نظری پیرامون دورهها، رویکردها و اجزاء این نظریه پیشنهاد میکند. در وهله بعد، بر پایه این چارچوب پیشنهادی، تقریرهای مختلف این ایده را در دوره معاصر بازسازی میکند. در آخر، از بررسی تطبیقی تقریرهایی که بر پایه چارچوب پیشنهادی بازسازی شدند، نتایج تازهای در خصوص چگونگی تحوّل تاریخی این ایده اخذ میکند که حاکی از وجود واگراییای میان تقریرهای معاصر از نظر (1) اجزاء، (2) جهت، و (3) مبنا یا علّت رابطه انسان-مصنوع است، واگراییای که معلول تبیین متفاوتی است که پدیدارشناسی نسبت به فلسفههای پیشین از انسان، نه از تکنولوژی، ارائه میکند.
The theory of technological embodiment is the first contribution of philosophy to technology. In order to elucidate how the theory evolved historically, this paper first offers a theoretical framework with respect to the stages, approaches, and components of the theory. Next, different accounts of the theory are reconstructed according to the proposed theoretical framework. And finally, based on a comparative study of the accounts, the paper draws new conclusions concerning how the theory evolved historically, suggesting a divergence among contemporary accounts in terms of the (1) components, (2) direction, and (3) basis or cause of the human-artifact relation; this divergence seems to be the effect of a different interpretation on human, not on technology, offered by phenomenology when compared to that of the earlier philosophies.
خلاصه ماشینی:
در آخـر، از بررسی تطبیقی تقریرهایی که بر پایه چارچوب پیشـنهادی بازسـازی شـدند، نتـایج تـازه ای درخصوص چگونگی تحوّل تاریخی این ایده اخذ میکند که حـاکی از وجـود واگرایـیای میان تقریرهای معاصر از نظر (١) اجـزاء، (٢) جهـت ، و (٣) مبنـا یـا عّلـت رابطـه انسـان - مصنوع است ، واگراییای کـه معلـول تبیـین متفـاوتی اسـت کـه پدیدارشناسـی نسـبت بـه فلسفه های پیشین از انسان ، نه از تکنولوژی، ارائه میکند.
(٣) فلسفی متاخر: در این دوره ، ایده تجسّد تکنولوژیکی برای اوّلـین بـار در قالـب یـک نظریـه فلسفی منقّح و به عنوان مبنای اولین تلاش نظام منـد بـرای تـدوین یـک فلسـفه تکنولـوژی (philosophie der technik) توسط کاپ (١٨٧٧) فرمول بنـدی مـیشـود.
تقریرهای مختلف نظریه تجسّد تکنولوژیکی از ترکیب بعضی یا همـه اجـزاء یـا تزهـای زیر تشکیل شده اند: (١) انسان دارای بعضی نقص های زیست شـناختی اسـت یـا انـدام هـای زیستی او برای بقا کافی نیستند، (٢) مصنوعات فنی، فرافکنـی یـا بیرونـیسـازی انـدام هـای انسانیاند و به عنوان امتداد یا جزء بیرونی بدن انسان عمل مـیکننـد، و (٣) نـوعی عاملیـت (ثانویه ) به مصنوعات فّنی قابل اسناد است .
هرچنـد، بـا ارجاع به داروین (١٨٧١) و باستیان (١٨٧٢)، او نیـز نقـص زیسـتی انسـان را محـرّک اصـلی کنش های تکنولوژیکی ساخت و استفاده از ابزارها میداند، اما، بر خلاف آنهـا، تکنولـوژی را صرفاً موضوع فرآیندهای تکاملی نمیداند، بلکه علاوه بر این آن را یکی از علـل فرآینـدهای تکاملی انسان تلقی میکند.