چکیده:
دلالت عبارت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» به عنوان فقره اصلی و مشهور خطبه غدیر و برترین دلیل روایی شیعه بر امامت علی مورد مناقشه جدی فریقین است. تبیین واژه «مولی» از نکات مهم و بسیار تأثیرگذار در این زمینه به شمار میآید. فهم این واژه علاوه بر تحلیل ادبی و تبادر لفظی بر دانستن شواهد مختلف و توجه به سیاق خطبه استوار است. یکی از این قرائن مهمی که دلالت واژه «مولی» را روشن می سازد عبارت «ألست أولی بکم من أنفسکم؟؛ آیا من از شما به خودتان سزاوارتر نیستم؟» که پیامبر اکرم پیش از بیان «من کنت مولاه فعلی مولاه» در ابتدای کلام خود فرمود. تمرکز برخی نویسندگان متعصب معاصر بر انکار این قرینه و شبهه سازی در این زمینه اهمیت این بحث را دوچندان مینماید. بر اساس مباحث ادبی و تفسیری ثابت شده که فقره «ألست اولی بکم من انفسکم» دارای چنان بار معنایی است که در شفافیت بیش از پیش محور اصلی خطبه غدیر تأثیر بهسزایی داشته و درک مراد پیامبر یعنی ولایت و جانشینی علی را هموار میسازد. صحت سندی این فراز برای نخستین بار بر اساس منابع اهل سنت از طریق تطبیق ضابطه تواتر و اعتراف به صدور آن نزد فریقین اثبات و احتمال هرگونه تبانی در جعل این عبارت منتفی شده است.
ان فهم مفرده «المولی » باعتبارها محورا
امامه علی؟ع؟ یتوقف علی معرفه الشواهد المختلفه والتمعن فی سیاق الخطبه، فضلا عن
التحلیل الادبی والتبادر اللفظی. وعلی الرغم من الدور المحوری للشواهد الموجوده فی نص
. ومن القراين
وافیا
سندیا
ما بحثت تلک الشواهد بحثا
الخطبه فی فهم معنی «المولی »، قل
المهمه التی تکشف عن دلاله ومعنی «المولی »، عباره «الست اولی بکم من انفسکم »، وهی
العباره التی ذکرها النبی الکریم؟ص؟ قبل الاتیان بعبارته الشهیره «من کنت مولاه فعلی مولاه ،»
حی�ث اس�تفید من ه�ذه العب�اره لاثبات معنی «الاولی بالتصرف » لمفرده «المولی » ومن ثم امامه
الامام علی؟ع؟، وتتجلی اهمیه هذا البحث اکثر فاکثر من خلال اصرار بعض الکتاب المتعصبین
المعاصرین علی انکار هذه القرینه والقاء الشبهات فی هذا المجال. من هنا، عمدنا فی هذه
الدراسه الی توضیح دور اثبات التواتر فی الیقین بصدور الروایه، واستمرار الشرط الاساسی
لتحصیل التواتر ای تعدد الطرق فی جمیع الطبقات، ثم شرعنا ببحث دلالات عباره «الست
لرویه علماء الحدیث من اهل السنه فی طبقات الرواه، ولا ریب
اولی بکم من انفسکم » وفقا
فی الطبقه الاولی وعشرات الرواه فی کل طبقه من
فی ان اثبات وجود سبعه عشر صحابیا
الطبقات الاخری لهذه الروایه یلغی احتمال التواطو بجمیع اشکاله علی وضع هذه العباره،
کما تبین انه لا حاجه الی الدراسه السندیه واثبات وثاقه کل راو علی حده فی هذا المنهج من
لمصادر
ثبت صدور هذه العباره لاول مره طبقا
وجهه نظر علماء الفریقین. وعلی هذا الاساس، ا
اهل السنه عن طریق تطبیق ضابطه التواتر وبیان اعتراف الفریقین بصحتها.
The implication of the phrase “He of whom I am the Leader (Mullah), of him Ali is also the Leader (Mullah)” as the main and famous clause of Ghadir's sermon and the best Shiite’s reason for Imamate (Successorship to Prophet Mohammad) of Ali (AS) is seriously disputed by the hostiles. Explaining the word “Mullah” is considered as one of the vital and most influential points in this regard. Understanding this word, in addition to literary analysis and verbal exclusion, is based on the recognition of various evidences and paying attention to the contextual style of the sermon. The focus of some contemporary fanatical writers on denying these symmetries and creating suspicion in this regard doubles the importance of this discussion. It has been proven that phrases such as “Muhammad, was not closer to the Believers than they were to themselves”, have such connotations that have had a great impact on the transparency of the main pole of the Ghadir's sermon and pave the way for understanding the meaning of the Prophet (PBUH), that is, the guardianship and succession of Ali (as).The textual authenticity of the phrases has been proven by implementing the law of frequency and confession of their issuance among the hostiles and the possibility of any collusion in forging these phrases has been rejected.