چکیده:
قرآن مجید برای تاریخ اهمیت ویژهای قایل است، بهگونهای که حجم قابلتوجهی از آیات این کتاب آسمانی ناظر به نقل، تحلیل و فلسفه نظری تاریخ است. لیکن برخی از محققان معاصر در روشهای پژوهشی خود، مراجعه به قرآن مجید در حوزه پژوهشهای تاریخی را غیرعلمی میانگارند. مهمترین دلایل آنها بر این مدعا، عدم صدق عنوان «منبع تاریخی» بر متون وحیانی و عدم واقعنمایی نقلهای تاریخی قرآن بهشمار میآید. در این مقاله با هدف تبیین ضرورت اهتمام به تعالیم تاریخی قرآن و با روش «تحلیلی اجتهادی»، ابتدا صدق تعریف منبع در تاریخ بر قرآن و واقعنمایی آموزههای آن از منظر عقل و نقل اثبات شده، سپس جایگاه قرآن در تاریخپژوهی از رهگذر نمایاندن نقش قرآن در سه حوزه تاریخ نقلی، تحلیلی و فلسفه نظری تاریخ در قالب مثال تبیین گردیده است.
خلاصه ماشینی:
يکي از علومي که در صورت ابتنا بر متون وحياني دستخوش تحول ميشود علم تاريخ است، لیکن برخي مورخان به عللی، مرجعيت قرآن مجيد در تاريخپژوهي را انکار کرده و استشهاد به قرآن را در تحقيقات تاريخي ناروا شمردهاند.
بدینروی نميتوان آنها را بهعنوان پيشينه موضوع مقاله مطرح کرد؛ زيرا اين تحقيق درصدد است ابتدا دلايل منکران مرجعيت قرآن مجيد در تاريخپژوهي را نقد کند، سپس با استناد به سيره تاريخپژوهان اسلامي و تبيين تأثيرگذاري قرآن در سه حوزه تاريخ نقلي، تحليلي و فلسفه نظري تاريخ، نقش و جايگاه قرآن مجيد را در تاريخپژوهي اسلامي تبيين نمايد.
البته طه حسين ميگفت: گزارشهاي قرآن مجيد دربارة حوادث معاصر نزول قرآن معتبر و صحيح است و استناد به آنها در تاريخنگاري رواست، ولي استناد به گزارههاي قرآني ناظر به حوادث قبل از نزول قرآن معتبر نيست (همان)؛ زيرا از منظر او، گزارههاي نخست بر اين مبنا که اخباري است که رسول خدا( بهعنوان يک شاهد وقايع معاصرش در قرآن گزارش نموده، بهمثابه يک گزارش تاريخي مشاهدتي اعتبار علمي دارد؛ ولي گزارههاي دستة دوم به اين علت که توسط خود رسول خدا( يا واسطههاي مرتبط با ايشان مشاهده نشده، از نظر علمي معتبر نيست.
جملات فوق حاکي از آن است که برخي از محققان و مورخان مغربزمين معتقدند: کتاب مقدس از آن حيث که از سوي خداوند است، نميتواند منبعي براي تاريخ بهشمار آيد و دخالت دادن اعتقادات ديني و دلالتهاي تاريخي متون مقدس در دانش تاريخ، عملي غيرعلمي و ناروا محسوب ميشود.