چکیده:
داستانپردازی عنصر مهمّ پیرنگ را بهعنوان شاکلۀ اصلی رمان دربر دارد. پیرنگ از عناصر شروع، گسترش، تعلیق، نقطۀ اوج، گرهگشایی و پایان تشکیلشده است که این نوع ترتیب عناصر را در داستانهای کلاسیک میتوان یافت. در حالی که ترتیب عناصر پیرنگ منظّم سنّتی در رمانهای پستمدرن با نوعی برهمریختگی و هنجارشکنی در بافت هنری پیرنگ همراه است؛ زیرا هدف اصلی در داستانهای پستمدرن برخلاف داستان سنّتی، شالودهشکنی و بیان افکار نویسنده بهطور آزاد و بیقید در قالب تداعیهای ذهنی شخصیتهای داستان و بهچالشکشیدن ذهن مخاطب است. رمانهای پستمدرن ملکة الغرباء از الیاس خوری و من ببر نیستم، پیچیده به بالای خود تاکم از محمدرضا صفدری با داشتن پیرنگی نامنظم، بافتی آشفته به خواننده ارائه دادهاند. بر این اساس پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی - تحلیلی مؤلّفههای پیرنگ غیر خطی را در دو رمان یادشده واکاوی کند. نتایج نشان میدهد شیوه پیرنگسازی در دو رمان بهگونهای است که ترتیب تقویمی توالی وقایع در آن کنار گذاشته میشود و رخدادها پس و پیش روایت میشوند و بسیار پیش میآید که اصلاً زمان حالی در روایت وجود ندارد؛ همچنین بارزترین ویژگی پیرنگ غیر خطی در دو رمان مورد بحث ابهام در روابط، فقدان پیکره، عدم انسجام و نمایشمحوری است.
One of the important elements of the novel that constitutes its main form is the element of plot. The plot consists of a structure consisting of start, expansion, suspension, climax, untying, and ending. Knowing this structure allows the reader to experience the story well and understand it through a specific time process. Contemporary novelists, given the experience they gained from the new world, They found that in writing the story, the sequence of the plot structure could be broken and disturbed. In such stories, due to the abandonment of accepted traditions of art and the creation of new narrative styles, the events of the story are intertwined and the boundary between beginning and end is not defined. It also sometimes happens that the characters of the story invite the reader to implicitly play a role in the ending of the story. In the present study, based on the descriptive-analytical method, an attempt is made to make a comparative study of nonlinear plot in the novel “Land of the Missing” by Elias Khoury and the novel “I am not a tiger” by Mohammad Reza Safdari. Given that in these two works, traces of modern and postmodern fiction can be seen; Therefore, the initial impression is that the plot of both stories is very confused; In addition to time confusion and lack of sequence in the retelling of events, open ending and inviting the reader to end the story is also used. Also, the novel Land of the Missing has a further collapse in the traditional order of the story.
خلاصه ماشینی:
نتایج نشان میدهد شیوة پیرنگسازی در دو رمان بهگونهای است که ترتیب تقویمی توالی وقایع در آن کنار گذاشته میشود و رخدادها پس و پیش روایت میشوند و بسیار پیش میآید که اصلاً زمان حالی در روایت وجود ندارد؛ همچنین بارزترین ویژگی پیرنگ غیر خطی در دو رمان مورد بحث ابهام در روابط، فقدان پیکره، عدم انسجام و نمایشمحوری است.
در بخش زیر نیز نویسنده بدون ایجاد ارتباط میان چند شخصیتهای داستان با یکدیگر، خواننده را در حالت تعلیق قرار میدهد و او را به انطباق این بخش از داستان، با بخشهای پیشین یا پسین آن فرامیخواند: «فؤاد الشّركسيّة التي ماتت منذ عشر سنوات تشبه هذه الدمية المكسورة التي أراها الآن على شرفة مكتب القوميسيون لصاحبه جورج نفّاع.
) التقاطگرایی در شخصیت مریم و سامیه نیز باعث میشود خواننده دچار ابهام شود و دست آخر نتواند تشخیص دهد که آیا آنها باهم متفاوتاند یا یکی هستند؟ آیا سامیه مریم است؟ یا مریم سامیه؟ و اینکه ارتباط میان این دو شخصیت ارتباطی منطقی است یا در هالهای از ابهام: «ونحن نقف أمام الجامع المهدّم الذي تحوّل إلى مقبرةٍ في مخيَّم شاتيلا...
» (صفدری، 1382: 254) استفاده از چنین شگردی در رمان من ببر نیستم بدانجهت است که در داستاننویسی پستمدرن پایان قطعی داستان بهگونهای بیمعنی و پوچ ارائه میگردد (پاینده، 1389: 29)؛ از این رو، نویسندگان پستمدرن برای مختل کردن روند خوانش، به ارائة چند پایان برای داستان روی میبرند و ایجاد پایان داستان را برعهدة خواننده میگذارند.
جذابیتی که پیرنگ غیر خطی هر دو رمان برای مخاطب دارد این است که او را به چالش فرامیخواند و همواره ذهن او را درگیر داستان نگاه میدارد.
Structural plot criteria in Persian short stories.