چکیده:
مواریث حدیثی به عنوان یکی از مهمترین راه های دستیابی به معارف الهی، نیازمند حفظ آن از فراموشی و حراست از آن در برابر آسیب هایی است که این گنجینه ارزشمند را تهدید میکند. راهیابی عبارت های حدیث نما به مجموعههای روایی از جمله این آسیب هاست. یکی از گزارههایی که به نظر می رسد در فضای تصوف و عرفان تولد یافته و به تدریج، به برخی منابع راهیافته است، عبارت است از: «من طلبنی وجدنی، و من وجدنی عرفنی، و من عرفنی احبّنی، و من احبّنی عشقنی، و من عشقنی عشقته، و من عشقته قتلته، و من قتلته فعلیّ دیته، و من علیّ دیته فانا دیته». دغدغه این پژوهش - که با تکیه بر منابع کتابخانه ای و با روش توصیفی و تحلیلی سامان یافته - ردیابی این عبارت در منابع روایی و عرفانی و بررسی محتوایی آن است. یافته های این جستار نشان از آن دارد که این گزاره در منابع اولیه حدیثی وجود ندارد و به تدریج، با توجه به سازگاری با مشرب اهل تصوف و عرفان، به منابع روایی و عرفانی راه پیدا کرده است. افزون بر این، کاربرد اندک واژه عشق در روایات آن هم بیشتر در مفهوم منفی و برخی ناهمخوانی محتوایی آن با قرآن و سنت، پذیرش آن را به عنوان روایت، مورد تردید قرار داده است.
The hadith heritage that has a major part in accessing the Divine knowledge (and teachings) should be preserved against oblivion and be safeguarded against harms and damages that threaten this precious treasury. Creeping of the quasi-hadith paragraphs into the tradition collections is among these harms and damages. One of these paragraphs seemingly generated in the atmosphere of Sufism and mysticism and gradually crept into some of the sources is: “man talabani wajadani …” (He who seeks Me (i.e. God), will find Me, and he who finds Me, will know Me, and he who knows Me, will like Me, and he who likes Me, will love Me passionately; and if one loves Me passionately, I will love him passionately, and whom I love passionately, I will kill, and whom I kill, his ransom will be incumbent upon Me, and he whose ransom is incumbent upon Me, I will be his ransom). The concern of this study accomplished by relying upon library sources and applying a descriptive-analytical method – is to track down this paragraph in the tradition-oriented and mystical sources and to analyze its content. The findings of this essay indicate that such a paragraph does not exist in the early hadith sources, however, considering its compatibility with the disposition of the Sufis and mystics, it has crept into the tradition-oriented and mystical sources. Moreover, the term ‘ishq (passionate love) has scarcely occurred in the traditions and that it has mostly been used with a negative meaning. This fact along with certain cases of incompatibility in it with the Qur’an and the Sunna have caused it to be doubtful to be recognized as a (true) tradition.
خلاصه ماشینی:
ابوالفتوح رازی در تفسیر روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، آن را به عنوان روایت آورده است؛ اما واژه«عشق» در آن وجود ندارد و بدین گونه نقل شده است: من دعانی اجبته، و من سألنی اعطیته، و من اطاعنی شکرته، و من عصانی سترته، و من قصدنی ابقیته، و من عرفنی حیرته، و من احبّنى ابتلیته، و من احببته قتلته، و من قتلته فعلى دیته، و من على دیته فأنا دیته.
بر پایه قراینی که بعداً بیان خواهد شد، متن فوق، همان «خبر داود» است که اولین بار در تفسیر تستری، 8 نخستین تفسیر عرفانى مدون، آمده است، ولی در آن جا صحبتی از کشتن خداوند به خاطر عشق به بندهاش نیست، بلکه در تفسیر آیه 54 آل عمران این روایت را آورده است: و قد حکی أن اللّه تعالى أوحى إلى داود۷: یا داود!
کتاب تسعة کتب فى اصول التصوف و الزهد، اثر ابوعبد الرحمن محمد بن الحسین السلمى (م412ق) همین روایت را بدین گونه گزارش کرده است: أوحى اللّه إلى داود۷: یا داود!
البته ایشان خبر داود را - که شهید ثانی در مسکن الفؤاد آورده بود - ذکر میکند، 2 اما این روایت در منابع متقدم وجود ندارد و شهید ثانی آن را به صورت مرسل نقل میکند؛ هر چند مضامین آن مورد پذیرش است.
- مسند الإمام أحمد بن حنبل، احمد بن محمد ابن حنبل، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1416ق.
- معانی الأخبار، محمد بن على ابن بابویه، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1403ق.