خلاصه ماشینی:
"شعر؛رخدادگی حقیقت، آشکارگی راز هستی (تصویرتصویر) @روزبه رجبی نوشتهای که در پی میآید،دربارهء شعر یا بطور کلی در باب اثر هنری ناب حاصل آفرینش اصیل،پس از مطالعاتی در فلسفهء هنر،زیباشناسی و هرمنوتیک مدرن،با نظر ویژهای به آراء فیلسوف بزرگ آلمانی،مارتین هیدگر و شاگردش، هانس گئورگ گادامر،صحبتی کوتاه دارد.
اما این گوهر در بنیان خود شاعرانه است،چرا که شعر تنها گونهء زبان است که مناسبتی اصیل با هستی دارد و روشنگر معنای هستی است.
آدمی در جهان انتیک زندگی میکند اما به هرحال با جهان هستی خویش نیز رابطهای دارد،هرچند که او خود چندان از این رابطه چیزی درک نمیکند،و تنها ممکن است در لحظاتی وجود آن را احساس کند.
سپس در جریان مکالمه با افق معنایی امروز نشانههایی از معناهای قدیمی خویش را نمایان میکنند:«هر اثر کلاسیک ادبی برای زمانهء ما پرسشهایی خاص مطرح میکند و پاسخهایی دقیق به آنها میدهد.
باید دو سوی مکالمه با هم برابری کنند در بهترین حالت این نکته را بپذیرند که حق به طور کامل با خود آنها نیست،و بخشی از حقیقت نزد طرف مقابل است ایقان راه گفتوگو را میبندد،و آن را بیارزش نشان میدهد.
»از اینروست که مکالمه میتواند ادامه یابد و مهمتر،هرگز به پایان نرسد و نکته دیگر اینکه در جریان مکالمه،نه فقط اثر هنری به گونهها و معناهای گونهگون @شاعران راز هستی را درمییابند اما آن را بیان نمیکنند،نه تنها به این دلیل که این راز به بیان نمیآید،بل از اینرو که شعر در گرو این راز سر به مهر وجود دارد."