چکیده:
با رجوع به برخی آیات قرآنی (مانند آیه 68 سوره زمر)، با اصطلاح «صعق» روبهرو میشویم که بهدنبال نفخ صور، همه موجودات هستی را در بر میگیرد. براساس روایات معتبری مانند روایت امام سجاد7 که در تفسیر آیه آمده است، «صعق» به «موت» تفسیر گردیده و به همه موجودات مادّی و مجرّد (مانند فرشتگان) نسبت داده شده است. در پژوهش حاضر تلاش شده تا به شیوه عقلی و نقلی و با رویکرد فلسفی و کلامی، چگونگی وقوع مرگ در مجردات مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. در همین راستا، با مبنا قرار دادن این همانی ماهیت مرگ و خواب در آموزههای دینی و تحلیل ویژگیهای خواب، چگونگی وقوع مرگ در مجردات، براساس مبانی فلسفی تبیین گردیده است. در پایان، این نتیجه بهدست آمده است که مرگ در مجردات مثالی بهصورت قطع ارتباط وجودی و ادراکی با جسم مثالی میباشد که لازمه آن انتقال از یک مرتبه هستی به مرتبه بالاتر است. در مجردات عقلی نیز مرگ به معنای «قطع توجه ادراکی آنان از خود» میباشد که در آموزههای دینی از آن به «انقطاع» و در اصطلاح عرفان به «فنا» تعبیر میشود.
When referring to some verses of the Qur’an such as Zumar 68, we come across the term sa’eqa “swoon”, after the trumpet is blown; it encompasses all what there is. According to sound traditions such as that narrated from Imam Sajjad (PBUH), sa’eqa means death and it encompasses all beings corporeal and incorporeal such as angels. In his research through a traditional and rational method and adopting a philosophical and theological approach, the author tries to critically analyze how death might happen to incorporeal beings. Taken for granted that death is identical with sleep as per religious doctrines analyzing the characteristics of sleep, the author goes to explain how incorporeal beings die according to the principles of transcendent theosophy. The conclusion drawn is that the imaginal (methali) beings die when their ontic and cognitive ties are disconnected from their imaginal bodies which promotes them to a higher stage of existence. Death for the incorporeal beings means the termination of their self-awareness which as per religious doctrines is rephrased as cutting one-self from everything but God and in mysticism is termed as annihilation.
خلاصه ماشینی:
. با توجه به آیه و روایت یادشده، پرسش مهمی به ذهن خطور میکند و آن اینکه چگونه میتوان میان این روایات و ظاهر سخن فلاسفه اسلامی که هر گونه مرگ را از مجردات سلب میکنند جمع نمود؟ بهعبارت دیگر، این تعارض را چگونه میتوان حل کرد؟ آیا لازم است در مبانی فلسفی تجدید نظر شود یا اینکه میتوان با تکیه بر همان مبانی، با نگاهی عمیقتر و تحلیلی ژرفبینانهتر، تفسیر وجودشناختی از چگونگی وجود مرگ در مجردات ارائه داد؟ در پژوهش حاضر تلاش میشود با تکیه برآموزههای دینی و مبانی فلسفی، چگونگی مرگ در مجردات و فرشتگان با رویکرد دینی و فلسفی تبیین شود و تعارض موجود میان سخن فلاسفه و روایات حل گردد.
2. کاربرد «صعق» در آموزههای دینی با نظر به اینکه واژه «صعق» از خاستگاه دینی برخوردار است، در تحلیل و تبیین معناشناختی این واژه باید در گام نخست، کاربردهای دینی آن، اعم از آیات و روایات مورد بازخوانی و تحلیل قرار گیرد و سپس براساس نتیجه بهدست آمده و با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه، تفسیر وجودشناختی از چیستی و چگونگی آن ارائه شود.
براساس ویژگی یاد شده در مرگ، این نتیجه بهدست میآید که اگر فرشتگان از سنخ مجردات مثالی باشند، مرگ در آنها بهصورت قطع ارتباط وجودی و ادراکی با جسم مثالی خواهد بود که لازمه آن، انتقال از یک مرتبه هستی به مرتبه بالاتر میباشد.