چکیده:
این پژوهش با هدف شناسایی ابعاد و مؤلفههای مدارس یاد گیرنده -یاد دهنده در آموزش و پرورش انجام شد. روش پژوهش از نوع آمیخته و در بخش کیفی، 12 نفر از خبرگان تعلیم و تربیت با روش نمونهگیری هدفمند و در بخش کمّی از مجموع 460 نفر از مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش خراسان شمالی، طبق فرمول کوکران 210 نفر به عنوان نمونه با روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. اطلاعات در بخش کیفی به روش داده بنیاد و از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمّی به روش میدانی و با ابزار پرسشنامه محقق ساخته جمعآوری گردید. برای تجزیه و تحلیل دادههای کیفی از فرآیند کدگذاری و برای داده های کمّی از روش های آمار توصیفی و استنباطی و تحلیل عامل اکتشافی و تأییدی و تحلیل سلسله مراتبی (AHP) با استفاده از نرم افزارهای21SPSS و 20 AMOS و Expert Choice استفاده شد. نتایج حاکی از شناسایی و مورد تایید بودن پنج بعد توانمند سازی، ساختار، فرهنگ، فناوری اطلاعات و اجتماع یادگیرنده در مدارس یاد گیرنده و چهار بعد رهبری، مدیریت دانش، نگرشها و ارزشها و نوآوری در مدارس یاد دهنده میباشند. در مدارس یادگیرنده ابعاد توانمند سازی با میانگین(52/4)، ساختار با میانگین (30/4) و فرهنگ با میانگین (24/4) و در مدارس یاددهنده ابعاد نوآوری با میانگین (46/4)، مدیریت دانش با میانگین (25/4) و رهبری با میانگین (12/4) در اولویت یک تا سه قرار دارند.
The purpose this research was to identify the dimensions and components of learning -teaching schools in education. The used method was mixed method. Regarding the qualitative section,12 experts in the education were selected through purposeful sampling method and regarding the quantitative section, based on Cochran formula, from among 460 individuals of managers and experts in the education of North Khorasan Province, 210 individuals were selected as the samples of the study using Stratified random sampling method. Data of the qualitative section were collected through grounded theory using semi-structured interview and regarding the quantitative section, the data were collected using field method and researcher-made questionnaire was used as the instrument of the study. To analyze the qualitative data, the codification process was used and for analyzing the quantitative data, descriptive and inferential statistical methods as well as exploratory and confirmatory factor analyses and Analytic Hierarchy Process (AHP) were utilized though SPSS 21and AMOS 20, and Expert Choice software. The findings of the study led to the identification of five dimensions of empowerment, structure, culture, information technology and learning community in the learning schools and as well as four dimensions of leadership, knowledge management, attitude and values and innovation in teaching schools and prioritizing dimensions include empowerment, structure and culture in learning schools and innovation, knowledge management and leadership in teaching schools, respectively. in the learning schools, Dimensions empowerment with average (4.52), structure with average (4.30) and culture with average (4.24) and in teaching schools dimensions innovation with average (4.46), knowledge management with average (4.25) And leadership with an average (4.12) are in priority one to three.
خلاصه ماشینی:
به نظر مي رسد نياز به تغيير و تحول در نظام موجود آموزش و پرورش کشور ما و مهمترين بخش آن يعني مدرسه که با مشکلات زيادي از قبيل اداره مدارس با رو شهاي سنتي، ساختار هرمي مبتني بر تمرکز شديد، انعطا ف پذيري بسيار کم ، ناتواني در تعامل و هماهنگي مناسب با محيط بيرون، سطح پايين مشارکت و تعامل مثبت در سطوح مختلف ، توجه کم به تفکر واگرا، پژوهش انديشمندانه ، نوآوري، خطرپذيري و خلاقيت ، تأکيد نداشتن بر يادگيري مستمر و پويا، نداشتن برنامه منسجم براي رشد و توسعه مستمر صلاحيتهاي حرفه اي معلمان، توجه زياد به فردگرايي، اهميت کم تشکيل تيمهاي کاري، توجه کم به عوامل انگيزشي، تأکيد زياد به آموزش صرف نه فرايند يادگيري درگير هست ، امري لازم و ضروري است (حاتميان، ١٣٩٨).
بنابراين با توجه به مسائل و مشکلات که مبتني بر يافته هاي پژوهشي مطرح شده است ، تبديل مدارس به سازمان يادگيرنده و ياددهنده، از طريق افزايش قابليت و صلاحيتهاي حرفه اي معلمان، ايجاد محيطي انعطا ف پذير و پويا، توسعه فرهنگ مشارکت ، همکاري و تعامل مثبت ، تشکيل تيمهاي کاري حرفه اي به منظور رشد و پيشرفت دانش آموزان از جنبه هاي مختلف ، يکي از مناسبترين روشها براي افزايش توانايي مدرسه براي انطباق با محيط آشوبناک و نيازهاي رو به تغيير جامعه است ؛ اما تحقق اين امر مهم نيازمند مطالعات عميق علمي مبتني بر بافت محيطي حاکم در اين زمينه است تا اين رويکرد، متناسب با شرايط بومي و محيطي کشور ما بازبيني و بازآفريني شود.