چکیده:
این نوشته بر پایه طرحی به تدوین آمده است که نقشه راه را برای دستیابی به سبک شناسی معرفی می کند. مبدأ این نقشه، درک انسان است. این مسیر با حرکت از درک به کمک حواس به نقطه بعدی ای میرسد که تعبیر نامیده می شود. مطالعه تعبیر بر پایه مختصات علم در همین مسیر ادامه می یابد تا به نقطه بعدی، یعنی نقد برسد. مقایسه نقدها و تشخیص وجوه اشتراک و افتراق مطالعاتی که در هیئت نقد صورت می پذیرد، این مسیر را به پایان می برد و به نقطه مقصد این نقشه راه می رساند که سبکشناسی نامیده شده است. این نوشته، گزارشی است از این نقشه راه.
This article is based on a plan that introduces a roadmap for achieving stylististics. The start point of this map is human perception. This path goes through perception by senses to the next point called interpretation. The study of interpretation based on science features continues in the same direction to reach the next point, namely criticism. Comparing the critique and identifying the commonalities and differences of studies recognized as criticism completes this path and finishes it to the destination point of this map, called stylistics. This article is a about this roadmap.
خلاصه ماشینی:
اگر فرستنده پیام (٤) را پدری فرض کنیم که پسرش را مخاطب قرار میدهد، «بافت A» را میتوانیم دو جمله ای بدانیم که برای تعبیر کارآمدن است ؛ به عبارت ساده تر، گیرنده پیام به کمک «بافت B» و «بافت C» خود، این «بافت A » را این گونه تعبیر میکند که کفشهای مشکی پدرش را از جاکفشی بیرون بیاورد؛ واکس مشکی را هم از همان جا بردارد و آن کفشها را واکس بزند.
البته مگر اینکه به سراغ شرایطی استثنایی بریم ؛ مثلا زبان پریشی یا رمزگذاریهای مضاعف ؛ برای نمونه ، فرض کنید فرستنده پیام از پیش با گیرنده پیام قرار گذاشته باشد که اگر جمله «هواخوب است » را به کار ببرد، گیرنده پیام این جمله را به حساب «وقت رفتن » بگذارد و از این قبیل .
بلکه هر نوع آفرینشی به حساب آورد که انسان میتواند تولید و تعبیر کند؛ به این ترتیب ، دانشی جامع به نام «نقد» اگر قرار باشد با تغییر «بافت A»، به نقد پوستر تبلیغاتی، یک متن ادبی، یک فیلم سینمایی، یک عمارت ، یک قطعه موسیقی، یک نقاشی، یک مجسمه ، یک سازه اسطوره ای، یک فرش و صدها آفرینش دیگر بپردازد، باید جامعیت و کارآیی چنین امری را از خود نمایان سازد.
متنهای بررسی شده ، معلوم میکنند که حتی اگر خودمان را فقط به یک گونه از آفرینش های انسان محدود کنیم ، باز هم میان گرایش به دو فرایند «انتخاب » و «ترکیب » با تفاوتهای بارزی روبه رو میشویم ؛ برای نمونه به سراغ شاهنامه میرویم و درمییابیم ، نقد این اثر، گرایش قطعی به سمت فرایند ترکیب را پیش رویمان قرار میدهد.