چکیده:
در این جستار، به منظور بررسی و تبیین چگونگی گرهخوردن شعر با فضا، با رویکرد بینرشتهای برگرفته از نقد جغرافیایی، به بررسی وطنسرودههای مهدی اخوانثالث و عبدالوهاب البیاتی پرداخته شده و انگاره وطن در شعرشان تحلیل شدهاست. نگارنده در این پژوهش، درحقیقت کوشیده است به پاسخ این پرسشها دست یابد که نمودهای فراوان وطن در شعر البیاتی و اخوانثالث، چه نسبتی با واقعیت (های طبیعی، سرزمینی و جغرافیایی) دارد؟ مراد آنها از وطن مشخصا چیست و کجاست؟ آیا وطن آفریده شده در شعر آنها، تعین مادی و بیرونی دارد؟ بررسیها نشان میدهد که: 1. در شعر اخوانثالث و البیاتی، وطن فضایی است که قبل از هر چیز، دارای نمود فرهنگی و انسانی است و نه فقط صحنهای منفعل و قطعهای از خاک یا بریدهای از جغرافیای طبیعی که کوه و آب و دریا و دشت دارد؛ وطن = مکان + انسان. 2. نگاه آنها به وطن، گاه رمانتیک میشود: آنجا که شاعر چنان به وطنـ و هرآنچه بدان تعلق داردـ عشق میورزد که آن را از معشوق و یا فرزند بازنمیشناسد؛ یا آنجا که وطن غمزده را، با اندوه، "باغ بیبرگی" یا "مزارآباد" یا "شهر سنگستان" میبیند. 3. آنچه از وطن، در شعر اخوانثالث و البیاتی میبینیم، یک انگاره است، انگاره وطن. 4. شکل و گونه این انگاره، در شعرشان تماما یکسان نیست؛ انگاره وطن، در شعر البیاتی پدیداری گسترده و سیال است؛ اما در شعر اخوان، معنای چندان گستردهای ندارد و او آنگاه که از وطن سخن میگوید، تنها متوجه ایران است.
In this study, in order to investigate how the poetry is connected to a place or, in a more unequivocal way, to the space, the patriotic poems of Mehdi Akhavan-Sales and Abd al-Wahhab Al-Bayati were studied and the analysis of the homeland’s image in their poetry was conducted employing an interdisciplinary approach utilizing the theoretical foundations and the research method of geocriticism. the analysis shows that: 1. in the poems of Akhavan-Sales and Al-Bayati, the home land is a space that essentially holds a cultural and anthropomorphic representation, not merely a passive scene and a piece of land or a fragment of natural geography with mountains and water and sea and plain; the home land = place + human. 2. Their view toward the homeland is sometimes romantic: when the poet is so passionate about the homeland—and whatever belongs to it—that he cannot tell them apart, or when he recognizes his helpless and forlorn homeland as “the leafless garden” or “grave land” or “stone land city” with a deep sadness. What we find as the homeland in Akhavan-Sales and Al-Bayati Poetry is an image, the homeland’s image. 4. The form and the variation of this image is not identical in their poem; the homeland image in Al-Bayati’s poem is a broad and flowing presentation, while in Akhavan-Sales’ poem it is not that broad and when he talks about the homeland, he only refers to Iran.
خلاصه ماشینی:
درمجمــوع مي تــوان گفــت در نــگاه نقــد جغرافيايــي بــه رابطــه ادبيــات و فضــا، مکان هــا در آثــار ادبــي ، فقــط صحنــه رويدادهــا نيســتند؛ بلکــه آفريده هــاي معنــاداري هســتند کــه بــا هويــت فرهنگــي مؤلــف و نگــرش او بــه زمــان و مــکان يــا يــک فضــاي ويــژه درپيونــد هســتند؛ در ادبيــات «هــر فضـا، هـر شـهر و هـر محيـط در نـوع خـود مجمع الجزايـري از مفاهيـم و نگاه هاسـت ؛ هـر نگاهــي آن را به گونــه اي توصيــف مي کنــد و توصيفــش بي شــک متأثــر اســت از فرهنــگ غالــب بــر او، دانســته هايش ، خوانده هايــش ، تاريــخ کشــورش و غيــره » (همــان : ٨٠)؛ شــاعر و نويســنده بــا افــزودن نــگاه و عاطفــه خــود بــه تصويــر مــکان و فضايــي کــه از آن ســخن مي گويــد، يــک انــگاره مي آفرينــد؛ کاري کــه البياتــي و اخوان ثالــث نيــز در شعرشــان انجــام داده انــد و بــا تمرکــز بــر وجــوه فرهنگــي و انســاني وطــن و البتــه بــا نگاهــي رمانتيــک بــه وطــن و متعلقاتــش از جملــه تاريــخ ، زبــان ، ادبيــات ، فرهنــگ ، اســطوره ها، حماســه ها و ...
البياتــي را مي تــوان شــاعري جهان وطــن دانســت کــه بــاور و نــگاه جهان وطنــي ، شــعرش را گاه کامــلاً بي ســرزمين و بـه تعبيـر دقيق تـر، جهانـي و انسـاني ساخته اسـت ؛ بـا ايـن توضيـح کـه «انقـلاب ، مبـارزه و درسرداشـتن شـور مبـارزه در راه آزادي و عدالـت »، عنصـر پيونددهنـده اي اسـت کـه در شـعر او، آدم هــا را از سراســر جهــان و فــارغ از همــه شــاخصه هاي ســرزميني ، زبانــي و فرهنگــي ، کنــار هــم و در يــک وطــن و ســرزمين (ســرزمين مبــارزان راه آزادي و انقلابيــون ) قــرار داده اســت .