چکیده:
فرضیة بنیادی این مقاله برآمیختن فلسفة نوافلاطونی متاخر با سنت مسیحی و یهودی است. بر این اساس زمینة تطبیق اندیشههای دیونوسیوس با فلاسفة اشراقی و عارف مسلک، بویژه سهروردی در عالم اسلامی، فراهم میشود. ایندو در تفکر برغم تفاوت زمینة تفکر دینی و عرفانی، نظام متافیزیکی واحدی را ترسیم میکنند که بر مفهوم رمزی و نقش خلاق نور استوار است. پژوهش حاضر با تمرکز بر اصول این نظام، تشابه آنها را از سه جهت مورد توجه قرار میدهد: شباهت متافیزیکی، شباهت در نفسشناسی و تشابه ساختارهایی که به تبیین آموزة کیهان بالتجلی میانجامد. نویسنده درصدد است از یکسو محور این تشابه را بر اساس هویت خلاق نور تبیین نماید تا بدین سان هویت تجلی یافتگی جهان و فیضان صدوری نور را نمایان سازد و از سوی دیگر، اساس پیوند دوسویه نظام متافیزیکی و اشراقی آنها با جهانشناسی و مبانی نفسشناسی و شهود را آشکار کند. بر اساس شباهت سهگانه این دو نظام، سه نتیجة مهم حاصل میشود: 1ـ پیدایش نظام جهان بالتجلی از الوهیت، 2ـ تبیین ساختار پویای جهان که بر پایة کنش اشراقی در کل عالم حاکم است، 3ـ مبانی نفسشناسی شهود که بنیاد تاله نفس در عالم انوار را ترسیم میکند. با اینهمه، نویسنده نشان میدهد که در نظام متافیزیکی هر دو متفکر، در شیوة رسیدن نفس به تاله، اختلافی آشکار دیده میشود.
with emphasis on combination recent neo-platonic philosophy with chirstion-jewish tradition,we can provide the background comparison between dionysius and illumination
philosophy in islamic world special suhrawadi.despite the field of religious-mystical thinking,they draw almost one metaphysical system. which is based on the symbolic concept and creative role of light.the principles of their similarity are considered in this paper in three ways:metaphysical similarity,psychological similarity and structural similarity to explain the theory of the theophanic cosmos.on the one hand the author tries to explain the axis of this similarity based on the theophanic identity of the cosmos the emanation progressions of light.and the other hand,to establish a two-way connection between their metaphysical and illumination systems and cosmology and psychology.thus according to three bases of similarity,three results are obtained:first,the emergence of the theophanic system of the cosmos from the godhead.second,explaining the dynamic structure of the cosmos based on the illuminating action that governs the cosmos.third is the psychology of vision,which is the foundation of the deification initiate to the world of lights.but the main difference between them is the way the soul reaches the deification.
خلاصه ماشینی:
بر اساس شباهت سهگانه این دو نظام، سه نتیجة مهم حاصل میشود: 1ـ پیدایش نظام جهان بالتجلی از الوهیت، 2ـ تبیین ساختار پویای جهان که بر پاية کنش اشراقی در کل عالم حاکم است، 3ـ مبانی نفسشناسی شهود که بنیاد تأله نفس در عالم انوار را ترسیم میکند.
این تعابیر از دو لحاظ اهمیت دارد: اول اينكه نشاندهندة الهیات تنزیهی است و دوم اينكه جهان بالتجلی نزد وی دو پایه مرکزی دارد؛ یکی ارتباط اسم الهی واحد و کثیر و دیگری تفاوت وجودی تجلی و ظهور کمالات مجزا و قابل فهم خدا.
این استدلال برای تعالی واحد که بر بستر فلسفة نوافلاطونی شکل میگیرد و نتیجة آن تقدم واحد بر کثرت کمالات است، به دیونوسیوس مجال میدهد از خدا در دو حالت سخن بگوید: یکی در قالب تنزیهی (apophatic) که وحدت مطلقه و فاقد اسم بودن خدا را اثبات میکند و دیگری در حالت اثباتی (cataphatic) که بر اساس آن خداوند از طریق کثیری از اسماء خویش ستایش ميشود.
هماهنگی قوای عقلی و تأکید بر جنبة شناختی مراد از تعلیم مقدس نفس توانایی کشف انوار خدا در قالب رموز و استعداد تقرر یافتن در حالت تأله است که بر اساس هماهنگی میان قوای عقلی (noetic) و شناختی امکانپذیر است، زیرا نزد دیونوسیوس درک رموز فهمپذیر برای حضور بیواسطه در برابر خداوند، با فعالیت قوای شناختی میسر میگردد.
پیامدهای نظام بالتجلی انوار این نظام نتایجي مهم برای سلسله انوار سهروردی دارد: اول: نور فقیر مجرد (مانند نفس) نزد سهروردی از دو جهت بر خودش ظاهر است: یکی بسبب آگاهی به ذات خویش و دیگری از طریق قهر و غلبه خداوند بر انوار فرودست خویش.