چکیده:
والدین تک فرزند همواره احساس گناه میکنند چون بر این باورند که تنها فرزند آنها در طول زندگی خود احساس تنهایی خواهد کرد و به اصطلاح لوس خواهد شد. درباره تک فرزندی دو باور وجود دارد. باور نخست اینکه چند فرزندی بسیار دشوارتر از تک فرزندی است؛ حال آنکه تک فرزندی مشکلتر است، چراکه والدین فقط یک فرصت تکرار نشدنی برای تربیت فرزند خود دارند و باور دوم اینکه تک فرزندی بسیار ساده تر از چندفرزندی است. هدف اصلی این مقاله شخصیت شناسی چندمین فرزند بودن و شیوههای تربیت فرزندان میباشد. تک فرزندی مزایا و معایبی برای والدین کودک دارد. از جمله مزایای آن هزینه کمتر برای خانواده، کنترل راحت تر تک فرزند، صمیمیت عمیق والدین با تک فرزند، آرامش خانه (فرزند دیگری نیست تا با ناسازگاری آنان آرامش خانه از بین برود)، احساس امنیت و اعتماد به نفس بیشتر با تک فرزند به جهت رسیدگی بیشتر به او میباشد. و از جمله معایب آن میتوان از موارد زیر نام برد: وابستگی شدید والدین به تک فرزند (این وابستگی سبب اضطراب تک فرزند میشود. جهت نبودن رقابت بازی یا درگیری با برادر یا خواهر، تسلیمپذیری والدین و عدم مخالفت با تک فرزند (که سبب شکنندگی و آسیب پذیری در آینده و منجر به ناتوانی او در تحمل ناامیدیها و فشارهای روحی میشود)، برخورد بزرگانه با کودک (این کار سبب میشود جلوی بچگی کردن او گرفته شود)، ارتباط کمتر با همسالان (به جهت نبودن برادر و خواهر در منزل از ایجاد ارتباط با همسالان خجالت میکشد).
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضر با توجه به اهمیت پرورش خلاقیت در دوران کودکی و نقش عمده ی عوامل تاثیر گذار نظام آموزشی بر رشد خلاقیت و به ویژه حساسیت دوره پیش دبستانی در نظام تعلیم و تربیت دانش آموزان، می خواهیم بدانیم چنانچه دانش آموزان دوره ی پیش دبستانی را بگذرانند آیا این دوره تاثیری بر روند رشد خلاقیت در دانش آموزان تحت تعلیم در چهار مولفه اصالت، انعطاف، بسط، سیالی خواهد گذارد یا نه؟ بدین جهت مطالعه ی حاضر در پاسخگویی برای این سوال است: که آیا دوره ی پیش دبستانی به رشد خلاقیت دانش آموزان کلاس اول موثر است؟ ادبیات پژوهش در دنیای پیچیده کنونی که شاهد رقابت های بسیار فشرده جوامع مختلف برای دستیابی به جدیدترین تکنولوژی ها و منابع قدرت هستیم، افراد خلاق و با استعداد و صاحبان اندیشه نو و تفکر واگرا به مثابه گران بها ترین سرمایه ها از جایگاه بسیار والا و ارزشمندی برخوردار هستندو امروزه جامعه ما، بیش از هر زمان دیگری به افراد هوشمند و خلاق نیاز دارد هر چه قدر جهانی که در آن زندگی می کنیم پیچیده تر میشود نیاز به شناسایی و پرورش ذهن های خلاق و آفریننده بیشتر و شدید تر می گردد به همین دلیل در شرایط کنونی مساله خلاقیت از مهم ترین مسائل در قلمرو تعلیم و تربیت است در واقع آینده متعلق به کسانی است که بهتر از دیگران فکر میکنند، بهتر از دیگران عمل میکنند، و بهتر از دیگران می فهمند و دارای روحیه تحقیق و کاوشگری میباشند و هر پدیده ای را با دید کنجکاوانه مینگرند و آن را بررسی می کنند و هرگز از پژوهش و تحقیق و راه دشوار و خسته کننده آن مایوس نمی شوند اهمیت این مساله زمانی نمایان می شود که به منظور نهایی تعلیم و تربیت توجه کنیم هدف نهایی تعلیم و تربیت این است که شخص را را برای تفکری روشن و منطقی و فکری سازنده توانا سازد تا بتواند مشکلات و معضلات زندگی را به نحو مناسب حل نماید و از تجارب دیگران و گذشته استفاده کرده آن ها را سازمان دهد و از نتایج آن برای آینده استفاده کند (کریمی، 1387).