خلاصه ماشینی:
"یکی از برجستهترین این پژوهشگران که کتابش چندین بار تجدید چاپ شده از سال 1920 تا به حال بودلر آلمانی است که حتی زاواتینی آدمی که سناریست خیلی معروف ایتالیا بود در مکتب نئورئالیسم دهه 50 میلادی خودش را شاگرد او میداند بهر حال بعد از این مقدمه با بگویم که اصول درامنویسی دارای یک قواعدی است که اگر یاد بگیریم به سود همه است و این را هم یادآور شوم که در حاضر هنر نمایشی ما در تمامی عرصههای سینما،تلویزیون و تئاتر نقطه ضعفش درامنویسی است ما از نظر دکور،میزانسن،نورپردازی، سوژههای اجتماعی پیشرفت کردهایم ولی از نظر درامنویسی ضعیف هستیم و بیشتر آثاری که شکست میخورد به دلیل درام ضعیف آن است.
در تراژدی نیز نقطهای دیگر وجود دارد که وقتی تماشاگر در برخی از صحنهها درگیری بسیاری پیدا میکند یک لحظهای قرار میدهند که کمی متنوعکننده است و بعضا کمیک است یا به شکل موسیقی است که البته باید در دل خود درام باشد و نمونه خوب آن هملت شکسپیر است که نزدیکهای آخر آن قبرکنی میآید که خنده نیز به لب میآورد.
اما در این بین اگر قهرمان ما نیز دارای وجوه مشترک زیاد باشد و همه چیز آن خوب باشد و آن دیگری هم همه چیزش بد باشد،این شخصیتها شکلی دو بعدی پیدا میکنند،زیرا که انسان همیشه دارای نقطه ضعف است،حتی بهترین آنها،میگویند انیشتین روزی در رستورانی برای غذا رفت وقتی صورت حساب را به او دادند او جمع زد و گفت صورت حساب غلط است،گارسون جمع زد گفت درست است،جمع انشتین غلط بود و اشتباه کرده بود."