چکیده:
هدف این پژوهش تحلیل و مقایسه محتوای کتاب درسی شیمی سال 99-98 دوره دوم متوسطه از لحاظ توجه به آموزش های محیط زیستی است که به شیوه کدگذاری قیاسی بررسی شدند. جهت اعتبار بخشی به یافتهها، از دو کدگذار دیگر نیز استفاده شد و میزان توافق میان کدگذارها برابر با90% به دست آمد. یافته ها نشان داد که مقوله های آموزش حفاظت از محیط زیست در متن با فراوانی 70 ، پرسش 14 ، تکلیف 8 و تصویر 18 مورد قرار دارند. همچنین مقوله های آموزش محیط زیست در بعد شناختی (91%) و در ابعاد نگرشی(9%) و مهارتی (0%) است. نتایج پژوهش حاکی از آن است، گرچه نسبت به سال های قبل قدم های مؤثّری در امر آموزش حفاظت از محیط زیست در « کتاب شیمی دهم و دوازدهم» برداشته شده است، اما در کتاب یازدهم این روال ادامه نیافته و اصل تنوع و مداومت در مقوله های محیط زیستی و حیطه های مختلف یادهی – یادگیری در کتاب های درسی به طور چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
The aim of this study is to analyze and compare the content of the chemistry textbook for the senior high school in 1399-98 school year in terms of attention to environmental education, which were examined by deductive coding method. To accreditation the results, two coders were used to accreditation the results, and the agreement between the coders was 90%. The results showed that the categories of environmental protection education are in the text with a frequency of 70, question 14, task 8 and image 18. The categories of environmental education are cognitive (91%), attitude (9%) and skill based (0%). According to the results, although the improvement in environmental protection education in the "10th and 12th Chemistry Text Books" is better than in previous years, this trend has not continued in the eleventh textbook. Therefore, the principle of diversity and continuity in environmental categories and different areas of teaching-learning has not been given much attention in textbooks.
خلاصه ماشینی:
اهميت کيفيت منابع آموزشي از جمله کتاب هاي درسي در آموزش هاي محيط زيستي توسط ايدسند و بروچ ٥(٢٠٢٠) مورد توجه واقع شده و آنان معتقدند که آموزش محيط زيستي را نبايد همانند يک «گلوله جادويي» در ارتقاء سواد زيست محيطي 1Disinger 2Tauriainen 3Oguz 4Mitarlis 5Edsand & Broich بين دانش آموزان تلقي کنيم ؛ بلکه اين سواد زيست محيطي از يک طرف ، تابع وضعيت اقتصادي - اجتماعي ،ميزان تواناييهاي علمي دانش آموزان ، ويژگي هاي والدين ، و مالکيت مدرسه و از طرف ديگر «کيفيت منابع آموزش » است و به نظر مي رسد مورد اخير نقش تعيين کننده اي جهت دستيابي به سطوح مختلف سواد زيست محيطي در ميان دانش آموزان داشته باشد.
فرايند کدگذاري در اين پژوهش به شيوه قياسي انجام گرفته است (که پيشتر در تحليل محتواي کتاب هاي علوم دوره اول متوسطه و کتاب هاي شيمي نظام قديم از اين روش استفاده کرده ايم (کرامتي و احمدآبادي، ١٣٩٧؛ احمدآبادي و عزيزآبادي، ١٣٩٥)؛ به نحوي که مقوله هاي مرتبط با آموزش محيط زيستي از منابع معتبر در اين زمينه استخراج شده (اميني و ماشاللهي،١٣٩٣و ١٣٩٨؛ باريد٢ ،٢٠١٢؛ عابدي سروستاني و شاه ولي ١٣٨٧؛ ماناهان ، ١٣٩٧، چوپاني، ١٣٨٨؛ سليمان پور، ١٣٩٢؛ بيات و احمدي، ١٣٩١)، و پس از بررسي روايي آنها با مشورت با پنج تن از صاحب نظران در حوزه هاي «آموزش علوم »، «بهداشت محيط زيست » و «آموزش شيمي»، در قالب مقوله هايي ارائه شد که متناسب با زمينه درس شيمي، قابليت طرح و موضوعيت دارند.