چکیده:
طنز و طنزپردازی، یکی از شیوههای هنری و اثرگذار و از فروع ادبیّات انتقادی اجتماعی است که در جهت اعتراض به ناهنجاریهای جامعه، با انواع روشهای بیانی و برای مقاصد مختلف به کار گرفته میشود. روضة خلد یک اثر تقلیدی از گلستان سعدی است که آموزههای تعلیمی و معرفتی خود را گاهی از طریق طنز، به مخاطب انتقال داده است. این مقاله بر آن است تا با نگرشی تحلیلی– توصیفی به بررسی طنزهای موجود در روضة خلد بپردازد. مجد خوافی در این اثر توانسته است با استفاده از شیوهها و ابزار طنزپردازی از قبیل: طعنه و کنایه، مسخره کردن، وارونه جلوه دادن، تشبیه انسان به حیوانات و کودننمایی، اندیشههای انتقادی خود را در قالب مضامین فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، مذهبی، تعلیمی و اخلاقی- که طنز غالب در حکایات است - با زبانی ساده و به دور از تندی و خشکی سخن، به کار گیرد. قابل ذکر است که طنز موجود در سخن وی، به صورت مفهومی قابل برداشت است؛ چرا که سعی کرده از کارکرد واژگانی کم-تر استفاده نماید و کارکرد بلاغی را مورد توجّه قرار دهد.
Satire and satirizing is one of the artistic and effective methods and is of the critical and social subdivisions of literature which is used to protest the abnormalities of the society in different ways. The Rozeh of Khold is a book which has been written in imitation of The Golestan of Sa'di which sometimes has transferred its didactic teachings to its readers. We have tried, in this essay, by an analytic-descriptive approach, to study the satires in this book. Majd Khafi has been able to use the satiric tools such as sarcasm, allusion, ridicule, inversion, simulation of man as animal, pretension to stupidity, to use his critical tenets in the cultural, social, political, religious, didactic and ethical mold which are dominant in satirical stories. His language is simple and far from harshness. It must be said that satire in his speech is conceptually understandable; because he has tried to use fewer words and pay attention mostly to the rhetorical functions.
خلاصه ماشینی:
ابیات زیر، حکایت کسانی است که از نداشتن قوّة تشخیص و تمیز در میان بزرگان و حاکمان شهر هراس داشته و با این که خود، جرمی مرتکب نشده و عمل ناشایستی انجام ندادهاند؛ امّا از ترس اینکه به غلط و به جای مقصّران دستگیر و مجازات شوند، نگرانند و از چشم همگان گریزان: روبهی در رهی دوان دیدمگفت در شهر خر همیگیرندگفتم ای روبهک مگر مستیگفت روبه که نیستم من مستکیست اندر زمانه کو داند گفتم از بهر چیستی مضطربر شما نیز واجب است حذرخر و مردم چه مثل یکدیگرلیک هشیار نیستی تو مگرفرق روباه و آدمی از خر (همان: 299) با وجود این که طنز اجتماعی موارد قابل توجهی را در آثار ادیبان شامل میشود، امّا با عنایت به گسترده بودن آن، از جمله مواردیاست که در ادبیّات فارسی کمتر مورد توجّه واقع شده است.
شنیدی آن که در تمثیل گویدز گرگ ایمن شود آن لحظه گله رعیّت گوسفند و شه شبانستکه در حفظ شبانِ مهربانست (همان: 168) در باب سیزدهم کتاب که مجد خوافی با عنوان ظلم و فساد آورده و آنرا بدتر از کفر میشمرد، از بیداد و مکر و تکبّر ظالمانة حاکمان و رهبرانی که تیر فتنهشان آماجگاه سینة بیچارگان است، با تمسخر و طعن و کنایههای طنزآمیز انتقاد میکند: «از بزرگی پرسیدند که دجّال کی پیدا خواهد شد؟ گفت: دیر است که پیدا شده است امّا از رئیس میترسد که خرش به الاغ دهد!» (همان: 255) و شاید یکی از علل روی آوردن مجد به طنز، تصویر حکومتهای ظالم و فسادهای رایج جامعهای است که مردم تحت سلطة آن از آزادی بیان محروم بوده و او به عنوان ادیبی منتقد، زبان گویای زمانه است.