چکیده:
عدالت از نخستین مفهوم بنیادی در منظومه فکری شیعه میباشد، که در نظام تکوین و نظام
تشریع ملاحظه و سازماندهی شده است . این ایده تنها در همین حد متوقف نماند، بلکه در
سائر عرصه های علمی و بخصوص علم فقه به صورت جدی مطرح شد و در طی مراحل
بحث های فقهی و سیاسی اساس کار فقیهان قرار گرفت . فقها همچنین در تشکیل نظام سیاسی
و اجتماعی اهتمام ویژه یافت و نسبت به چگونگی اجرا و پیاده سازی آن برای ایجاد یک
جامعه متعادل و متعالی و جلوگیری از ظلم ، استبداد و تامین امنیت عمومی پا فشرده اند.
نوشتار حاضر میکوشد تا پاسخ در خور این پرسش اساسی را که در رویکرد فقه سیاسی
شیعه عدالت دارای چه درجه از اهتمام است ؟ تهیه نماید. لذا در آغاز به معنای لغوی عدالت
پرداخته و در ادامه از کیفیت اهتمام علم کلام و علم فقه راجع به اصل عدالت به ترتیب و
حتیالمقدور سخن گفته است .
عربی مقالات تعتبر العداله من المفاهیم البنیویه الاولی فی المنظومه الفکریه عند الشیعه، والتی لوحظت
ونظمت ضمن نظام التکوین ونظام التشریع . علی ان هذا المفهوم لم یقف عند هذا الحد، وانما طرح
بشکل جاد فی ساير المجالات العلمیه، ومنها فی علم الفقه بشکل خاص ، حیث دخل فی قلب الابحاث
الفقهیه علی امتداد مراحل الابحاث الفقهیه والسیاسیه. هذا، وقد اهتم الفقهاء ایضا اهتماما خاصا
بتشکیل النظام السیاسی والاجتماعی، وبذلوا الجهود فی سبیل بیان کیفیه اجراء ذلک النظام تمهیدا
لایجاد المجتمع المتعادل والمتقدم ولتجنب الظلم والاستبداد مع تامین الامن الاجتماعی العام . نسعی
فی هذه المقاله الی تحصیل الاجابه عن السوال الريیسی التالی: ما هی درجه الاهتمام التی تحظی بها
العداله فی مقاربه الفقه السیاسی عند الشیعه؟ ولهذا تتعرض هذه المقاله فی البدایه الی بیان المعنی
اللغوی للعداله، ثم تتناول بعدها الکلام حول کیفیه اهتمام علم الکلام وعلم الفقه (بالترتیب وقدر
الامکان ) باصل العداله.
خلاصه ماشینی:
باز تاب فقهي ـ سياسي ديدگاه عدليه و غير عدليهک به دنبال بحث کلامي عدل الهي و حسن و قبح ذاتي بحث عدل و ظلم در حوزه هاي فقهي، سياسي و اجتماعي نيز به ميان آمده است و برآن دو مساله بازتاب هاي بسياري از اين دست مترتب است ، که به دو مورد آن اشاره ميکنيم : يک ) بنا برديدگاه عدليه حق ، عدالت ، امنيت ، حسن و قبح ، مصالح و مفاسد خود حقيقت و واقعيتي دارند و شرع فقط ازآنها پرده برميدارد، و در برخي موارد هم ميتوان از حکم صريح عقل در تشخيص حق و عدالت و فهم صلاح و فساد احکام سود جست و با استفاده از قا عده «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع » ميتوان حکم شرعي را بدست آورد، زيرا عقل قابليت درک مباني و روح و غرض احکام را در برخي موارد دارد، و با تغيير موضوع احکام ، حکم هاي صحيح را تشخيص ميدهد.
اما در حال غيبت امام معصوم ، امامت بمعني عام بر پا ميشود که دلائل ضرورت آن درجاي خودش بحث شده است ، و نسبت به شرائط حاکم ؛ فقهاي شيعه متفقا علاوه بردارا بودن شرائط عمومي حاکم ، تهابشستتم ن – ب٠ه٠ار١و به شرط خاص عدالت تأکيد ورزيده اند و نبود آن را در حاکم و متصديان امور سياسي و شرعي، باعث عدم اجراي اسلام و تبديل شدن حکومت اسلامي به استبداد تلقي نموده اند که اين خود از مصاديق رکون بر ظالم است (زنجاني، ١٣٦٦: ٢، ١٠٣و ٢٠٤).