چکیده:
سیمرغ و ققنوس به مثابه موجوداتی اسطوره ای، جلوه های تصویری متفاوتی در هر یک از گونه های ادبی دارند. مدعای مقاله اثبات، این است که این پرندگان از حیث وجودی دارای ویژگی های متعددی هستند که هر گونه ادبی به فراخور بافتار خود، بر بخشی از آن ویژگی ها توجه میکند و این نکته در گذار شعر کلاسیک به نو فارسی کاملا مشهود است. برای اثبات مدعای مطرح شده، شباهت ها و تمایزهای وجودی سیمرغ و ققنوس را در نمونه های برجسته حماسی، عرفانی و شعر نو بررسی کرده ایم و تمایز نگاه نیما را از این منظر تحلیل نمودهایم. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به دو سوال اساسی است: خوشههای تصویری سیمرغ و ققنوس در گذار از حماسه و عرفان به شعر نو فارسی دچار چه تحولاتی شده است؟ بوطیقای تصویر ققنوس در شعر «ققنوس» نیما تا چه اندازه معرف نگاه نوی است که او به دنبال طرح و بسط آن در شعر نو فارسی بوده است؟ نتایج این پژوهش نشان میدهد که نیما با بهرهگیری از آشنایی ذهن انسان ایرانی با تصاویر سیمرغ و ققنوس، این بار ققنوس را در ساختاری سمبولیک و با غلبه دادن وجه عینیتگرای شعرش و برای ارایه اندیشه سیاسی- اجتماعیاش به کار میگیرد، حال آنکه در اشعار سمبولیک پیش از او، همواره وجه انتزاعی شعر غلبه داشت. علاوه بر این ارایه روایت تام و البته کوتاه این شعر، در پرتو انسجام تصاویر شعری، تلاش تازه نیما را برای جایگزین کردن «تصویر به جای تصریح» نشان میدهد.
Simorgh and Phoenix, as mythical creatures, have different visual effects and images in every literary genres. The claim that this study seeks to prove is that these birds have many existential characteristics that any literary genre, according to its context, pays attention to, and this point is quite obvious in the transition of classical poetry to the New-Persian one. Accordingly, in order to prove this claim, the similarities and existential differences between Simorgh and Phoenix in the prominent examples of epic, mystical and modern poetry are examined, and the differences between Nima's view from this perspective is studied and analyzed as well. The present study aims to answer two fundamental questions: What changes are occurred in the image clusters of Simorgh and Phoenix in the transition from epic and mysticism to modern Persian poetry? To what extent does the poetic image of Phoenix in Nima's poem "Phoenix" represent a new look that he sought to design and expand in modern Persian poetry from the pictorial poetics point of view? The results of this study represent that Nima uses Phoenix in a symbolic structure via utilizing the familiarity of the Iranian human mind with the images of Simorgh and Phoenix. Furthermore, this time he employs the phoenix in a symbolic structure, overcoming the objectivist aspect of his poetry and presents his socio-political thought, while the aspect of the poem always prevailed in the symbolic poems before him. In addition to presenting the complete and, of course, short narration of this poem, the findings shows Nima's new attempt to replace "the image instead of the specification", thanks to the coherence of the poetic images.
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضـر در پي پاسخگويي به دو سؤال اساسي است : خوشه هاي تصويري سيمرغ و ققنـوس در گذار از حماسه و عرفان به شعر نو فارسي دچار چه تحولاتي شده اسـت ؟ بوطيقـاي تصوير ققنوس در شعر «ققنوس » نيما تا چه اندازه معرف نگاه نـوي اسـت کـه او بـه دنبال طرح و بسط آن در شعر نو فارسـي بـوده اسـت ؟ نتـايج ايـن پـژوهش نشـان ميدهد که نيما با بهرهگيري از آشنايي ذهـن انسـان ايرانـي بـا تصـاوير سـيمرغ و ققنوس، اين بار ققنوس را در ساختاري سمبوليک و با غلبه دادن وجه عينيت گراي شعرش و براي ارائه انديشه سياسي- اجتماعياش به کار مـيگيـرد، حـال آنکـه در اشعار سمبوليک پيش از او، همواره وجه انتزاعي شعر غلبه داشت .
همچنين خوشه هاي تصويري حـول «سيمرغ و ققنوس » را در شعر حماسي با تکيه بر شاهنامه و در شعر عرفاني بـا تکيـه بـر منطق الطير عطار بررسي نموده و آن را با خوشۀ تصويري ققنوس در شـعر نيمـا مقايسـه کردهاند، تا از اين رهگذر نشان دهند که به کارگيري ققنوس در يک گفتمـان سياسـي- اجتماعي تا چه اندازه ميتواند با زيست اين تصوير در گفتمـانهـاي حماسـي و عرفـاني متفاوت باشد.
- سيمرغ در ادبيات عاميانه ايران، وحيد روياني، ١٣٩٦: روياني در ايـن پـژوهش بـه اين نتيجه رسيده اسـت کـه نقـش قدسـي و روحـاني سـيمرغ در اغلـب متـون پـس از شاهنامه ، به ويژه در متون حماسي کم رنگ شده و نقش هاي محسـوس و ظـاهري، جـاي آنها را گرفته است و در اغلب آثار ادب عامه ، اسطوره سيمرغ همچون آينـه اي اسـت کـه دگرگوني نوع تفکر فارسيزباناني را منعکس ميکند که اين اسـطوره را در داسـتانهـاي خود بازگو کردهاند.